درسهایی از قرآن

درسهایی از قرآن

پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن
درسهایی از قرآن

درسهایی از قرآن

پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن

ایام الله دهه فجر

ایام الله دهه فجر
تاریخ پخش: 16/11/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث را بینندگان عزیز در دهه‌ی فجر گوش می‌دهند. افرادی که پا به سن گذاشتند در جریان هستند. فقط باید به آنها تذکر داد. چون در قرآن یک آیه هست که می‌فرماید: «وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّه‏» (ابراهیم/5) ایام الله یک کلمه قرآنی است. به معنی روزهای خدایی! در تفسیر می‌گوید: روزهای خدایی روزهایی است که یا خوبان چیزی گیرشان بیاید، یا بدان نابود شود. به هردو ایام الله می‌گویند. اگر خداوند به خوب‌ها کمکی کرد، ایام الله است. اگر خداوند نسل بد را برانداخت، ایام الله است. «ذَکِرهُم» یعنی یادمان نرود. چون انسان فراموشکار است.
می‌گویند یک نفر قلیانی بود. رفت زغال بخرد، گفت: زغال کیلویی چند؟ زغال فروش گفت: دو رقم زغال داریم. گران و ارزان! گفت: چرا؟ گفت: زغال گران زغال یک نفری است. دومی که ارزان است دو نفری است. مشتری گیج شد گفت: زغال یک نفری و دو نفری چیست؟ گفت زغال یک نفری را وقتی روی قلیان گذاشتی، خودش تا آخر می‌سوزد. زغال دو نفری یک باید قلیان بکشد. یکی هم باید تند تند بادش بزند. یک لحظه باد نزنی خاموش می‌شود. انسان‌هایی هستند یادشان می‌رود. نسل نو هم باید به آنها گفت.
1- قیام امام علیه نظام طاغوت
من دیشب نشستم با اینکه معلم قرآن هستم. با نگاه قرآنی نگاهی به انقلاب کردم، که هم درسهایی از قرآن باشد... امروز بحث ما پر آیه است. خیلی آیه دارد. بدنه بحث قرآن است ولی آدم تطبیق می‌کند چطور... اصل قیام. قیام چطور شروع شد؟چون قرآن می‌فرماید: «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏» (طه/24) به موسی می‌گوید: سراغ فرعون برو. «طغی» طغیان است و طاغوت است. برو با طاغوت برخورد کن. برای موسی بود. نه! قرآن بخوانم. «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا» (نحل/36) بعضی آیه‌هایی که می‌خوانم عربی‌اش آسان است. «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا» در هر امتی رسولی را مبعوث کردیم. رسولی، پیغمبری را برای هر جمعیتی پیغمبری فرستادیم و وظیفه همه آنها این بود «ً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت‏» بندگی خدا و مبارزه با طاغوت! بنابراین اصل قیام این بود که امام بلند شد و در مقابل شاه ایستاد. اصل این در قرآن است. «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏» حالا یار هم داشت یا نه؟ قرآن می‌گوید: برای کار حق بلند شو و منتظر یار نباش. «تَقُومُوا لِلَّهِ» برای خدا قیام کنید. «مَثْنى» جفت جفت! بعد می‌گوید: «‏وَ فُرادى‏» (سبأ/46)حتی اگر دو نفر هم نبود، «ِلا تُکَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَک‏» (نساء/84) خدا به پیغمبر می‌گوید: تنها هم هستی باید قیام کنی. حضرت امام در یکی از اعلامیه‌هایش فرمود: اگر خمینی تنها هم بماند دست از حرفش برنمی‌دارد. پس اصل قیام در قرآن هست. «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏» جمعیت باشد یا نباشد. امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه می‌گوید: اگر یک کار حق است بلند شو. اگر هم یار نداری در آینده یار پیدا خواهی کرد.

چون شما نیرو هوایی هستید یک چیزی بگویم. هفته پیش یک خلبانی منزل ما آمد. ساعت یازده شب بود. گفت: چهل سال پیش، سالها قبل از انقلاب در قم کلاس داشتی. یکی از دوستان ما که آدم سربراهی هم نبود، میزان نبود و یک مقدار هم نا اهل بود، ایشان در جلسه تو آمد و جذب جلسه تو شد و کم کم در راه آمد. من دانشجو بودم یا دبیرستانی بود. خیلی خوشم آمد که تو توانستی این رفیق نااهل مرا اهل کنی. با خودم تعهد کردم که کاری برای تو کنم. حالا چهل سال گذشته است. من یک شصت میلیونی پول دارم. حالا نمی‌دانم بازخرید یا بازنشست شده بود. من این شصت میلیون را می‌خواهم کمک به یک مسجد کنم. گفتم با شصت میلیون که نمی‌شود مسجد ساخت. گفت: دو تا مغازه درست می‌کنم. درآمد مغازه برای یک مسجد باشد که برای آب و گاز و برق و... چهل سال پیش من هیچ‌کس را نداشتم. این خودش خلبان نبود. رفیقش بود. رفیق نااهلش اهل شده بود. این خلبان برای تشکر از من بعد از چهل سال آمد و گفت: این شصت میلیون برای یک مسجد! این جمله حضرت امیر است. فرمود: اگر یک کاری حق است نگو: بانی ندارد. به من ابلاغ نشده است. یک کاری که حق است انجام بده. اگر هنوز طرفدار نداری، خدا قول داده در آینده طرفدار پیدا خواهی کرد.

 
2- مقاومت امام و یاران امام در برابر تبعید و زندان و شکنجه
با این دو گوش خودم از امام شنیدم. سال 42 بود. فرمود: دیشب یک ساعت بیشتر نخوابیدم تایپ و اینترنت و ماهواره و فاکس و این حرف‌ها نبود. پنجاه سال پیش می‌شود. می‌گفت دیشب تا صبح نشستم تک تک برای علما نامه نوشتم. قیام کنید و به فریاد اسلام برسید! یک شب امام تنهایی در خانه می‌نشیند. تنهایی می‌نویسد. در آینده در آفریقا اسم بچه‌اش را خمینی می‌گذارد. اگر امروز کسی کمک تو نمی‌کند، در آینده کمک خواهند کرد.
قیام که شروع شد بکش بکش شروع شد. گرفتند، زدند، بستند، تبعید کردند. از مدرسه فیضیه هم شروع شد. طلبه جوانی بودم و در فیضیه بودم. پای منبر یک مرتبه یک عده ریختند، هرکس به مقداری که توان داشت کتک می‌خورد. بعضی‌ها را از طبقه بالا پرت کردند و بعضی را هم از رودخانه انداختند. دست پایی شکسته شد. حالا این سرکوب‌ها اثر کرد؟ قرآن بخوانم. افرادی که به موسی ایمان آوردند، فرعون گفت: تکه تکه‌تان می‌کنم. گفتند: «فَاقْضِ» یعنی قضاوت کن. دستور بده ما را تکه تکه کنند.  «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ» (طه/72) هرچه تو می‌توانی امروز قضاوت کنی، دستور بده انجام بدهند. کم نگذار! این سرکوب‌ها نتیجه نداد. خود امام را چه کردند؟ گرفتند و زندان بردند. قرآن راجع به زندان می‌‌گوید: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی‏» (یوسف/33) خدایا زندان بروم، برای من گواراتر از این است که بیرون... شعار حضرت یوسف است که فرمود: خدایا زندان بروم بهتر از این است که بیرون زندان گرفتار عشق زلیخا شوم. «رَبِّ السِّجْنُ» خدایا زندان بروم. امام را زندان کردند.
برنگشت. مگر زندان مانع است. اگر در دست آدم طلاست، همه بگویند: سفال است. با شعار که طلا سفال نمی‌شود. شما اگر ماه را دیدی، فردا عید فطر است. ولو همه بگویند: ماه ثابت نشده. بگو: من با چشم خودم دیدم. آدم وقتی به درجه یقین رسید... به پیغمبر گفتند: پول می‌خواهی، همسر می‌خواهی، خانه می‌خواهی، باغ می‌خواهی، چه می‌خواهی؟ هرچه می‌خواهی به تو می‌دهیم. دست از پیغمبری بردار. فرمود: اگر ماه را در دست راستم بگذارید. خورشید را دست چپ من بگذارید. من دست برنخواهم داشت. انسان وقتی به یقین رسید نباید بگوید... حقوقش تأخیر بیافتد. خوب شود. بد شود. تحریم اقتصادی شود. امام حسین گفت: زیر سم اسب می‌روم، زیر بار زور نمی‌روم. سرم به نی می‌رود ولی جلوی ناکس خم نمی‌کنم. همه چیز مرا گرفتند. چون اصول دین در دنیا سه تاست. خوراک، پوشاک، مسکن! خوراک نداشت حتی آب خوردن. پوشاک نداشت حتی جبه‌ی امام حسین را هم کندند. مسکن نداشت چون خیمه‌هایش را هم آتش زدند. نه خوراک بود و نه پوشاک و نه مسکن، اما تسلیم نشد.
امام را به ترکیه تبعید کردند. قرآن راجع به تبعید می‌گوید: به پیغمبر گفتند: «لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا» (ابراهیم/13) شما را از این منطقه تبعید می‌کنیم. «أَوْ لَتَعُودُنَّ فی‏ مِلَّتِنا» یا هم کیش ما باش... شما یادتان نیست. شاه یک حزب به نام حزب رستاخیز درست کرد و اعلام کرد هرکس جزء این حزب نیست گذرنامه بگیرد و از ایران بیرون برود. انگار ایران ارث پدرش است. که اگر کسی حزب شاه نیست باید از ایران بیرون برود. و برای اینکه بگویند: ما آزادی دادیم. یک نفر هم گذرنامه دادند و این را هم نشان دادند که این آقا حزب را قبول نداشت بیرون رفت. می‌خواهد بگوید: همه که نمی‌توانند گذرنامه بگیرند و بیرون بروند. پس حالا که گذرنامه نگیریم پس همه طرفدار شاه! قیام «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏» تنهایی «تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏» سرکوب «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ» فرعون ما را تکه تکه کنی دست برنمی‌داریم. زندان «رَبِّ السِّجْنُ» تبعید «لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی‏ مِلَّتِنا» یکسالی در ترکیه بود. یک خاطره از حاج آقا مصطفی بگویم.
3- تداوم حرکت امام در عراق و فرانسه
امام را از ترکیه به بغداد آوردند و گذاشتند و رفتند. حاج آقا مصطفی زنگ زد به پسر آیت الله العظمی خویی که ما را عراق آوردند و مأمور همراهم نیست. ظاهراً دیگر دست از ما برداشتند. حالا ما بغداد هستیم. یک خانه در نجف بگیر ما نجف بیاییم. طلبه جوانی بودیم. ده، پانزده نفری یک ماشین گرفتیم و کاظمین رفتیم. به آدرس مسافرخانه رفتیم. گفتیم: آقا اینجا آمده است. گفت: بله! وقتی فهمیدم ایشان چه کسی است، گفتم زشت است در مسافرخانه باشد، او را خانه شخصی‌ام بردم. گفتیم: پس خانه شخصی برویم. باور نمی‌کردیم آقا ترکیه بوده و حالا عراق است. خانه ایشان رفتیم. در اتاق رفت و گفت: ایشان خوابیده است. باز شک کردیم. گفتیم: ایشان با عمامه که نمی‌خوابد. شما برو عمامه آقا را بیاور و ما عمامه را ببینیم و خاطر ما جمع شود. یک مسافرخانه‌چی نمی‌تواند در یک لحظه عمامه ببندد. در اتاق رفت و عمامه آقا را آورد و ما دیدیم و گفتیم: خیلی خوب. شب خوبی بود و تا صبح خوابمان نبرد. صبح که بلند می‌شد حرم امام جواد و امام کاظم (علیهما‌السلام) می‌آمد و بعد هم یکی دو روز کاظمین بود. حاج آقا مصطفی می‌گفت: امام در ترکیه که بود اجازه ندادند پرده را کنار بزند و از نور استفاده کند. به او گفتند: شما لامپ را روشن کن. ولی حیاط را نباید نگاه کنی. ولی در همان اتاق تاریک، با نور لامپ یک دور فقه نوشت. این چه می‌خواهد بگوید؟ می‌خواهد بگوید گیر شرایط نباشید. نور هست یا نیست؟ کامپیوتر هست یا نیست؟ اگر آدم جوهر نداشته باشد، یک آیه در قرآن داریم می‌گوید: دریا شور است یا شیرین است. «وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْران‏» (فاطر/12)، «هذا عَذْبٌ فُرات‏» عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. این شیرین است و آن شور است. «وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ» دریا یکی شور است و یکی شیرین است. اما تو اگر صیاد باشی در هر دو ماهی است. ناخدا هستی. ناخدا باشی می‌توانی در هردو قایقرانی کنی. غواص هستی، در هر دو لؤلؤ و مرجان هست. می‌خواهد بگوید: جنس... اگر آدم چاقوکش باشد، با سر شیشه هم پنجاه نفر را می‌کشد. اما اگر بی‌عرضه باشد خنجر هم به او بدهی نمی‌تواند مرغ هم بکشد. می‌گوید: جوهر شما مهم است. شرایط مهم نیست. آخر بعضی می‌گویند: من ترقی نکردم چون کامپیوتر نداشتم. مگر فیض کاشانی کامپیوتر داشت. علمایی داشتیم که پانصد کتاب نوشتند. کامپیوتر نداشتند. حرف اول را جوهر می‌زند. آدم‌هایی که جوهر دارند. امام خیلی کتاب نداشت. 200 کتاب بیشتر نداشت. ولی جوهر داشت. آدم ممکن است ده هزار تا کتاب داشته باشد ولی جوهر نداشته باشد. اگر نمازخوان باشی با برگ درخت هم می‌توانی نماز بخوانی. نماز خوان نباشی بهترین مهر و سجاده هم بدهند، نمی‌توانی نماز بخوانی. امام جوهر داشت، در اتاق تاریک یک دور فقه نوشت. چرا ایشان را عراق آوردند؟ پیرها می‌دانند. بچه‌ها بدانند. در عراق مراجع بزرگ مثل آیت الله العظمی سید محسن حکیم، آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی، آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی، علمای درجه یک بودند. گفتند: امام در ایران گل کرده است. او را به نجف بفرستیم، آنجا اینقدر مرجع هست که دیگر حنایش رنگ ندارد. قرآن می‌گوید: «فَأَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلین‏» (صافات/98) طراحی کردند ولی خدا همان طرحشان را... ایشان نجف را هم تغییر داد. 14 سال نجف افرادی را تقویت کرد. علمایی، فقهایی، در نجف هم به لطف خدا درخشید. نور هرکجا باشد نور است. چه روی پشت بام و چه ته چاه!
4- جهانی شدن خبر انقلاب با حضور امام در فرانسه
فشار آوردند که ایشان باید از عراق بیرون برود. کجا برود؟ شاه که از ایران او را بیرون کرد. صدام هم از عراق بیرونش کرد. گفت: کویت می‌رویم. لب مرز آمد و او را راه ندادند. برای راه ندادن به مهمان یک آیه در قرآن داریم. موسی و خضر وارد یک منطقه شدند. «اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما» (کهف/77) گفتند: از ما پذیرایی کنید. آنها ضیافت نکردند. دو پیغمبر وارد منطقه شدند. «اسْتَطْعَما» طلب طعام کردند. از اهلش طلب طعام کردند. «فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما» اینها ضیافت نکردند، مهمانی نکردند. کویت ایشان را تحویل نگرفت. چه شد؟ ایشان به فرانسه رفت. فرانسه غرب بود، سفر به غرب در قرآن هست. می‌گوید: امکاناتی که به ذوالقرنین دادیم، «ثُمَّ أَتْبَع‏» (کهف/89) «ثُمَّ أَتْبَع‏»، «ثُمَّ أَتْبَع‏» یعنی سه تا سیر است. یکی این است که «حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْس‏» (کهف/86)  هم «مطلع الشمس» در قرآن است و هم «مغرب الشمس». یعنی به شرق و به غرب رفت. فرانسه ویزا داد. امام فرانسه رفت. در فرانسه خبرنگارها جمع شدند. خبرنگارها از کشورهای مختلف و با سلیقه‌های مختلف و با افکار مختلف، کلمه به کلمه حرف‌های ایشان را با دنیا مخابره می‌کردند. من دیشب که رفتم خبرنگارها را بنویسم یاد این آیه افتادم. قرآن می‌گوید: به حضرت سلیمان، شیطان‌ها کمک می‌کردند. «وَ الشَّیاطینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاص‏» (ص/37) شیاطین یعنی جنی، شیطان هم از جن است. «کانَ مِنَ الْجِن‏» (کهف/50) یعنی جنی‌ها آمدند برای حضرت سلیمان بنایی می‌کردند و غواصی می‌کردند. «وَ الشَّیاطینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاص‏» هم بنایی می‌کردند و هم غواصی می‌کردند. خبرنگار مرد، خبرنگار زن، بدون استخدام و اضافه‌کاری و مأموریتی، خودشان از همه دنیا جمع شدند، تمام کلمات امام را مخابره می‌کردند. وقتی خدا می‌خواهد آدم را بزرگ کند، همین است. یک سید غریب در فرودگاه بغداد غریب، در اتاق ترکیه غریب، در نجف غریب، دم مرز کویت غریب، در فرانسه غریب، اما ببین خدا چه کرد؟
5- بازگشت امام به ایران و شکستن بت طاغوت
بالاخره بعد از یک مدتی از فرانسه به ایران آمد. راجع به آمدن امام به ایران چه آیه‌ای مناسب است؟ «فَرَدَدْناهُ إِلى‏ أُمِّه» (قصص/13)‏ موسی را شیر دادند و در جعبه گذاشتند و در دریا انداختند. ما موسی را به مادر برگرداندیم. امام هم به وطنش برگشت. وقتی برگشت، شدید کلمات و سخنرانی امام در بهشت زهرا کلید انقلاب بود. در این کلید هم شاه کلیدش این بود. به شاهپور بختیار گفت: من در دهان این دولت می‌زنم. من در دهان این دولت می‌زنم در قرآن مشابه دارد. قرآن می‌گوید: حضرت ابراهیم گفت: من بت‌های شما را تکه تکه می‌کنم. بعد گفت: «وَ تَاللَّهِ لَأَکیدَنَّ أَصْنامَکُمْ» (انبیاء/57) به خدا قسم بت‌های شما را می‌شکنم. یک روز هم یک تبر برداشت، «ضَرْباً بِالْیَمین‏» (صافات/93) حضرت ابراهیم در بتخانه رفت و با تبر همه بت‌ها را شکست. اعلام کرد که من در دهان این دولت می‌زنم. مثل ابراهیم که گفت: من بت‌های شما را تکه تکه می‌کنم.
طرفدارهای شاه یکی یکی فرار کردند. برای فرار کردن طرفدارهای شاه یاد این آیه افتادم. «کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَة، فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَة» (مدثر/50 و 51) یعنی مثل گورخری که از شیر فرار می‌کند. یکی پس از دیگری. تک و تایشان هم گیر افتادند. بد نیست این را هم بشنوید. هویدا را که گرفتند، خیابان ایران، مدرسه علوی، شبی که می‌خواستند او را اعدام کنند، یک کلمه خیلی بدی به شاه گفت. نمی‌توانم در تلویزیون بگویم. از آن فحش‌های رکیک! گفت: فلانی سگ‌های خانه‌اش را آزاد کرد و مرا آزاد نکرد. مرا گیر شما انداخت! قرآن می‌گوید: تمام رفاقت‌ها تبدیل به فحش می‌شود، مگر رفاقت براساس تقوا! خلیل یعنی دوست، اخلا به معنی دوستان است. «الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقین‏» (زخرف/67) تمام دوستی‌ها تبدیل به دشمنی می‌شود. مگر آنهایی که برای خاطر خدا دوست دارد. اگر کسی برای خدا دوست شد تا خدا هست، دوستی هست. ازدواج هم همینطور است. اگر کسی دختری را بخاطر خدا گرفت، زندگی‌اش تا آخر عمر شیرین است. اما اگر برای شکلش گرفت، تا دید یکی خوشگل‌تر است، کلاه سرش می‌رود. اگر برای پدرش گرفت، پدرش ورشکست شد، باید کمپوت بخرد و زندان به دیدن پدرخانم برود. حدیث داریم اگر کسی هدفش از ازدواج شکل و مال باشد، از هردو محروم می‌شود. اما اگر کسی برای خدا باشد، ثابت است.
6- عشق مردم ایران به امام خمینی
امام وقتی وارد ایران شد پنج میلیون استقبال کردند. وقتی از دنیا رفت، حدوداً ده میلیون برای تشییع جنازه رفتند. در این ده سال هم چقدر به امر امام جبهه رفتند و شهید شدند؟ یکی از پدر و مادر شهیدها هم از امام برنگشت. اینها خدایی است. شما اگر بنده را دوست داشته باشی. یک سیلی به شما بزنم تا آخر عمر دوستم نداری. یک تیغ بردارم لباس شما را پاره کنم، تا آخر عمر دوستم نداری. یعنی به من علاقه داری و من به شما علاقه دارم، اگر شما عمامه مرا پرت کنی و من لباس شما را جر بدهم دوستی ما تمام می‌شود. امام در این ده سال دهها و صدها جوان و اسیر و جانباز و شهید همه به فرمان امام جبهه رفتند. جوان‌ها تکه تکه شدند. ولی دست از او برنداشتند. این طبیعی نیست. علاقه‌های طبیعی یعنی الآن رفیق شما همینطور که نشسته پایش را روی کفش شما بمالد و کفش شما گلی شود، می‌گویی: بی‌ادب! کفش را کثیف کردی. بی‌خود کنار تو نشستم. کاش نمی‌نشستم. یک خرده کفشش خاکی شود به شما دری وری می‌گوید. امام آمد انقلاب را درست کرد، صدها هزار جوان و جانباز و شهید و اسیر و مجروح عمودی جبهه رفتند، افقی با آمبولانس برگشتند. مردم هم دست از امام برنداشتند. این طبیعی است. آقا دسته دسته مردم آمدند با امام بیعت کردند. «یَدْخُلُونَ فی‏ دینِ اللَّهِ أَفْواجا» (نصر/2) و نیروی هوایی هم افتخارش این است که مارک این را دارد. در همه قوای مسلح نیروی هوایی از همه زودتر آمد. قرآن به آنهایی که زودتر آمده‌اند می‌گوید: درجه‌شان بالاتر است. آیه‌اش این است. «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُون‏، أُولئِکَ الْمُقَرَّبُون‏» (واقعه/10 و 11) نیروی هوایی درخشید. نیروی هوایی به دیگران جگر داد. خط شکن این حرکت بود. شاه به نیروی هوایی عنایت خاصی داشت. نیروی هوایی در دست شاه و دامادش بود. به نور چشمی‌ها می‌داد. باقی نیروها اینطور نبود. به نیروی هوایی خیلی عنایت ویژه داشت.
از من سؤال کردند امام زمان چطور حکومت تشکیل می‌دهد؟ با این همه پیشرفت‌های علمی و صنعتی. من مثلی که زدم مثل انقلاب را زدم. گفتم: این خلبان‌ها، خضرایی‌ها، بابایی‌ها، اردستانی‌ها، صیادها، فکوری‌ها، همه اینها زمان شاه بازوی شاه بودند و آمریکا درس خوانده بودند. اما وقتی امام را شناختند گفتند: ما خودمان و تخصص‌مان در اختیار شما باشد. حدیث داریم وقتی امام زمان(ع) ظهور کند، متخصصین درجه یک دنیا می‌آیند می‌گویند: خود ما و تخصص ما در اختیار شما باشد. با پول و اراده شاه، با دستور شاه آمریکا می‌رود درس می‌خواند، خلبان درجه یک که می‌شود تخصص را تقدیم امام می‌کند. راجع به حضرت مهدی هم حدیث داریم. از خودم نمی‌گویم. تحلیل سیاسی نمی‌کنم، حدیث است. حدیث داریم زمانی که امام زمان ظهور کند متخصصین درجه یک خودشان و تخصصشان را به امام زمان عرضه می‌کنند.
راستی می‌شود امام زمان حکومت جهانی تشکیل بدهد؟ بله! اگر در ایران حکومت اسلامی تشکیل شد، آقای قرائتی! این همه عیب را شما نمی‌بینی؟ چند هزار میلیارد، چند هزار میلیارد هی دزدی می‌شود. یکی از این بانک، یکی از آن بانک، یکی از آن شرکت، یکی از آن ساختمان، این درزها در جمهوری اسلامی... وقتی می‌گوییم: حکومت اسلامی معنایش این نیست که همه مردم عادل باشند. می‌گوییم: حکومت اسلامی است. معنایش این نیست که همه مردم با تقوا باشند. شما فکر می‌کنید امام زمان بیاید همه مردم عادل می‌شوند؟ یعنی دیگر کسی دروغ نمی‌گوید؟ تا انسان زبان دارد دروغ می‌گوید. چه رئیس امام زمان باشد و چه رئیسش رئیس جمهور آمریکا باشد. انسان، انسان آزاد است. منتهی بین نظام فرق است. بدنه کجا می‌رود. جهت‌گیری کجاست؟ الآن در ایران یک کدخدا را در یک روستا آمریکا نمی‌تواند تعیین کند. یعنی آمریکا جرأت و جسارت و قدرت اینکه یک مهره و یک فرماندار و وکیل و وزیر و سفیر را... آن زمان افرادی نماینده می‌شدند... من خودم بچه کاشان بودم. یک نفر نماینده شد گفتیم: آخر این چه کسی است؟ گفتند: این آمریکا درس خوانده است. وقتی از آمریکا می‌آمده، سفارش شده که به این پست بدهید. اصلاً کدخدای شهر هم باید زیر نظر آنجا باشد. حکومت اسلامی یعنی ما روی پای خودمان هستیم. معنایش این نیست که دیگر همه مردم لقمه حرام نمی‌خورند. بله ممکن است حکومت اسلامی هم باشد....
قرآن بخوانم. امام خمینی مهمتر است یا حضرت سلیمان؟ حضرت سلیمان. حضرت سلیمان معصوم بود. امام خمینی معصوم نیست. معصوم بود و پیغمبر هم بود. حکومت هم داشت. قرآن در آیه 100 سوره بقره می‌گوید: «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلى‏ مُلْکِ سُلَیْمان» (بقره/102)‏ یعنی یک عده دنبال شیاطین می‌رفتند با آنکه حکومت دست سلیمان بود. یعنی چه؟ یعنی فکر نکنید اگر حکومت دست سلیمان باشد...
بگذارید یک خاطره بگویم. پیغمبر ما سوار یک حیوانی بود. حیوان چاق و قوی بود. یک نفر هم پشت سر پیغمبر بود. یک خانمی آمد با پیغمبر صحبت کند. دست مرا فرض کنید که این خانم است. همینطور که خانم صحبت می‌کرد. یک نفر که پشت سر پیغمبر بود، به این زن نگاه می‌کرد. پیغمبر دید دارد چشم چرانی می‌کند. یک چیزی که دستش بود اینطور کرد. جلوی چشم این را گرفت. این از زیر اینطور کرد. (خنده حضار) پیغمبر مانع را پایین آورد. این از بالا اینطور کرد. بدنش به بدن پیغمبر چسبیده بود و دست برنمی‌داشت. شما توقع نداشته باشید که اگر جمهوری اسلامی شروع شد دیگر کسی کم فروشی نکند. کسی دروغ نگوید. کسی همسرش را اذیت نکند. کسی حق و ناحق نکند. آیه 100 سوره بقره بود. می‌گوید: «وَ اتَّبَعُوا» یعنی تبعیت کردند. چه چیز؟ «ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ» آنچه شیطان‌ها تلاوت می‌کنند، اینها دنبال بوق شیطان رفتند. «عَلى‏ مُلْکِ سُلَیْمان» چرا از سلیمان بگویم. از پیغمبر خودمان بگویم. پیغمبر ما نماز جمعه می‌خواند. داشت خطبه می‌خواند. یک کاروان تجاری با طبل و دهل جنس برای فروش آوردند. مثل چهارشنبه بازار خودمان. همه اینهایی که پای سخنرانی بودند جز دوازده نفر همه رفتند. آیه نازل شد شما عجب آدم‌هایی هستید. «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً» (جمعه/11) اگر یک تجارتی یا لهو بود، طبل و دهل رسیدند، «انْفَضُّوا إِلَیْها» همه بلند شدند. «وَ تَرَکُوکَ قائِماً» تو را تنها گذاشتند... پس ببینید در نماز جمعه پیغمبر را رها می‌کنند. حضرت سلیمان را رها می‌کنند.
حضرت نوح پیغمبر بود. پسر خودش در خانه‌اش بد درآمد. شما چه می‌گویی؟ این را من می‌گویم بخاطر اینکه توقع نداشته باشی که خوب این هم آقای قرائتی ما! سی و چند سال است درسهایی از قرآن می‌گوید پوک درآمد. خوب پوک درآمد که یکی دیگر... لاستیک پنچر شد عوضش می‌کنیم. یکی دیگر! یک آقایی به جای «قل هو الله» خواست سوره نوح را بخواند. سوره نوح یک صفحه و نیم است و آیه اولش هم این است. ما نوح را فرستادیم. «غیرالمغضوب علیهم والضالین» به جای «قل هو الله» خواست سوره نوح را بخواند. گفت: بسم الله الرحمن الرحیم، «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً» (نوح/1)  یعنی ما نوح را فرستادیم. باقی‌اش یادش رفت. یکی از عقب گفت: آقا! نوح نمی‌رود یک پیغمبر دیگر! (خنده حضار)
7- شناخت حق و باطل، مقدم بر شناخت اشخاص
ما که دینمان را نباید از فرد بگیریم. شما اگر خواسته باشید دینتان را از من بگیرید، در جنگ جمل یکی گیج شد. چه شد چه شد؟ خود اصحاب پیغمبر با هم دعوا دارند. حضرت علی از اصحاب پیغمبر است. طلحه و زبیر هم از اصحاب پیغمبر است. خود اصحاب پیغمبر با هم دعوا دارند. پس دیگر اصل اسلام به درد ما نمی‌خورد. چون دانه درشت‌ها با هم دعوا دارند. ما دیگر هیچی! ول کن بابا! حضرت امیر یک جمله طلایی فرمود: «اعْرِفِ‏ الْحَقَ‏ تَعْرِفْ أَهْلَه‏» (روضة الواعظین/ج1/ص31) خیلی این جمله مهم است. یعنی اول حق را بشنو. یعنی کار به طلحه و زبیر ندارد. حق چه می‌گوید؟ حق را بشنو و می‌فهمی... شما چه کار داری چه کسی علی است، چه کسی طلحه و چه کسی زبیر است. ببین چه کسی راست می‌گوید. اگر یک آدم مشهوری هم کار بد کرد نباید بگوییم: پس معلوم می‌شود کار بد خوب شد. نه کار بد، بد است. حالا مشهور هم کار بد کرد، مشهور بد است. ما نباید دینمان را از افراد بگیریم که اگر این فرد خراب شد، پس ما هم بی‌دین شویم. دین را از عقل بگیریم.
ریشه عشق مردم به امام چیست؟ بعضی‌ها محبت و محبوبیت را روی مسائل روانشناسی و سخاوت و بریز و بپاش و خوشگلی و باند و حزب و فامیلی می‌برند. مثلاً فکر می‌کند اگر بستنی بدهد، شام بدهد، عیدی بدهد، بریز و بپاش کند، دید و بازدید کند و تبریک بگوید، تسلیت بگوید، بعضی از این کارها می‌خواهند خودشان را محبوب کنند. قرآن می‌گوید: کلیدش جای دیگر است. آیه‌اش این است. از آن آیه‌های آسان است. «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا» کسانی که ایمان دارند. «وَ عَمِلُوا الصَّالِحات‏» کارشان درست باشد، «سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مریم/96) خدا مهر این را در دلها می‌گذارد. افرادی که ایمان دارند و کارشان درست است، محبوبیت دارند. حتی یک آدم خوب که می‌میرد، آدم‌های هرزه محله هم می‌گویند این آدم خوبی بود.
محبوبیت امام، امام از مصادیق آمنوا و عملوا الصالحات بود. «سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» همه هم قبول کردند جز مستکبرین. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُون‏» (حجر/30) همه فرشته‌ها به آدم سجده کردند. الا ابلیس! «َ أَبى‏ وَ اسْتَکْبَر» (بقره/34) همه نظام را قبول کردند. شاید یک درصد، دو درصد، کمتر و بیشتر زیر بار نرفتند. وقت ما تمام شد... لانه جاسوسی تسخیر شد. تسخیر لانه جاسوسی... چون سفارتخانه از نظر حقوقی می‌گویند: دیگر ملک ماست. سفارت آمریکا ملک آمریکا است. فکر می‌کردند در سفارتخانه دیگر می‌توانند همه کاری کنند. قرآن می‌گوید: « وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم‏» (حشر/2) حصن به معنی قلعه است. فکر می‌کردند در این قلعه و سفارت دیگر بیمه هستند. «فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا» (حشر/2) پیروان خط امام، جوان‌های مسلمان از سر دیوار ریختند، تسخیر لانه جاسوسی. می‌گویند وقت تمام شد... کارشکنی شد.
حالا من می‌توانم یک کلمه بگویم. این کلمه را یاد بگیرید و بروید. «مُوتُوا بِغَیْظِکُم‏» (آل‌عمران/119) از غیظ بمیرید. یکوقت نقل شد که بهشتی در گفتگو با آمریکا گفته: از عصبانیت بمیر. این آیه قرآن است. «موتوا» بمیر. از غصه دق کن. سی، چهل تا کار شد. وقت تمام شد... دو سه موردش را می‌خوانم. تا من می‌گویم طرح را ریختند اما نشد... همه با هم بگویید... «مُوتُوا بِغَیْظِکُم‏» و از این سالن بیرون بروید. طرح حکومت نظامی... «مُوتُوا بِغَیْظِکُم‏» نگرفت. امام فرمود: این را پاتک کنید و در خیابان بریزید. براندازی توسط منافقین... «مُوتُوا بِغَیْظِکُم‏» هفتاد و دو تن حزب جمهوری، آیت الله اشرفی، صدوقی، طباطبایی، دستغیب، ترورهای کور، آدم‌های معمولی، با ترور گفتند... «مُوتُوا بِغَیْظِکُم‏». هشت سال حمله صدام با کمک شرق و غرب نشد. «مُوتُوا بِغَیْظِکُم‏» طراحی‌ها و برنامه‌های لیبرال‌ها و بنی صدرها، «مُوتُوا بِغَیْظِکُم‏». پیدایش طالبان «مُوتُوا بِغَیْظِکُم‏». تبلیغات، تمام تبلیغات، ماهواره‌ها، همه برای این است که مردم مأیوس شوند. قرآن می‌گوید: «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ» قرآن می‌گوید: نروید. اینها جمعیتشان زیاد است. چه می‌کنند... خلاصه هر طرحی آمریکا ریخته به لطف خدا سی ساله هرجا آمریکا جلو آمد شکست خورد... البته ما شهید دادیم. اسیر دادیم. در مضیقه قرار گرفتیم. مضیقه‌ها و تلخی‌ها هست. ولی شعار قرآن است. «وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى‏ ما آذَیْتُمُونا» (ابراهیم/12) می‌گفتند: هرچه هم اذیت کنی ما زیر بار نمی‌رویم.
خدایا این انقلاب ما جرقه‌ای از قرآن است. جرقه‌ای از انبیاء است. ضعف‌ها، عیب‌ها، نقص‌ها، کمبودهای نظام ما را برطرف و نظام ما را روز به روز بر عزت و بصیرت و قدرت و وحدتش بیافزا. در مملکت سه گروه هستند. گروهی که خادم هستند و خدمت می‌کنند و مخلص هستند. تمام مددهای غیبی را بر آنها نازل بفرما. گروهی هستند خدمت نمی‌کنند، خیانت هم نمی‌کنند، ناشی هستند. بخاطر سلیقه، بخاطر اینکه یک خرده رفاه طلب است، ناشی است و خط سیاسی دارد، بالاخره ضربه می‌زند ولی خائن نیست. خدایا آنها را هم بصیرت و هدایت بفرما. یک عده هستند اصلاً عقربک روحشان ماهواره است. اصلاً کار به ایران ندارند. هوای ایران و نان ایران را می‌خورند، دلشان به جای دیگر وصل است. اگر قابل هستند هدایت و اگر قابل نیستند تمام طرح‌ها و توطئه‌های آنها را نقش بر آب بفرما. روز نیروی هوایی را به شما تبریک می‌گوییم و خوشا به حال شما که افتخار آیه «والسابقون السابقون» را دریافت کردید. اولین گروهی که دل ما را شاد کردند شما بودید. دیگران هم به شما پیوستند. این روز را به همه شما تبریک می‌گویم.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

http://gharaati.ir/show.php?page=darsha&id=2304

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد