سیمای فاطمه زهرا(سلام الله علیها)
تاریخ پخش: 22/01/92
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندهها پای تلویزیون بحث را ایام فاطمیه میبینند. مخاطبین ما عزیزانی هستند که در جزیرهی ابوموسی هستند. دورترین نقطهی بندرعباس. توفیقی بود آمدیم و گفتیم یک بحثی هم اینجا داشته باشیم. به مناسبت تاریخ پخش که ایام فاطمیه هست، میخواهم راجع به فاطمهی زهرا صحبت کنم. در کرهی زمین کسی که هم دختر معصوم است، هم همسر معصوم است، هم مادر معصوم، جز حضرت فاطمه نیست. گاهی یک کمالاتی را خدا روی کرهی زمین در طول تاریخ به یک نفر میدهد.
موضوع: گوشهای از سیمای فاطمه زهرا(س).
1- دختر نبوت، همسر ولایت، مادر امامت
1- دختر معصوم، همسر معصوم، مادر معصوم. هیچکس یک چنین کمالی ندارد. یکی از شعرا و دانشمندان اهل سنت میگوید: «بِنتُ مَن، اِبنُ مَن، زَوجة مَن»، «بِنتُ مَن» دختر کیست؟ «زوجة مَن» همسر چه کسی است؟ «اُمُ مَن» مادر کیست؟ این شعرش «بِنتُ مَن، زَوجة مَن» دختر نبوت، همسر ولایت، مادر امامت.
2- اول شهید راه ولایت. فاطمه زهرا شهید شد به خاطر دفاع از امیرالمؤمنین. اول شهید راه ولایت.
3- ایشان الگوی همه زنها شد. این چهارده معصوم یک زن درونش لازم بود. اگر چهاردهتا مرد بودند، زنها یک خرده سنگین بود زیر بار حرفها بروند. میگفتند: ببین این چهارده معصوم مرد بودند، خبر از مشکلات زن نداشتند. هی گفتند: بچهداری، خانهداری، شوهرداری، یکی از اینها اگر زن بود و مشکلات زن را حس میکرد، اینقدر کار ما مشکل نمیشد. یک فاطمه را خدا در چهارده معصوم گذاشت. با اینکه فاطمه زهرا مستقل نبود. تابع پدرش بود. بعد از رحلت پدرش، تابع شوهرش بود. پسر میخواهید امام حسن و امام حسین. دختر میخواهید مثل زینب! تربیت بچه، شوهرداری میخواهید از علی بپرسید. نه سال در خانهاش بودم، یک تقاضا نکردم.
مقام معظم رهبری مطلبی را فرمودند: به نام سبک زندگی. ما اگر زندگیمان سبک قرآن و اهل بیت باشد، همه مشکلات ما حل میشود. جهازیهای که پیغمبر برای فاطمه زهرا دستور داد بخرند، آمد از جهازیه بازدید کرد که اقلام جهازیه تُشک، متکا، ظرف مسی، ظرف فلان، بازدید از جهازیه کرد و گفت: مبارک باشد. نه از بیتالمال خرج کرد، نه قرض کرد. نه تحمیل کرد، نه به داماد فشار آورد. مشکل این است. قناعت رفته و زندگیمان به هم ریخته. من اگر اسم کسی را بگویم، همه شما او را میشناسید. اسمش را نمیگویم، میترسم صلاح نباشد. ایشان به عروس گفت: ببینید من الآن وضع پولیام خوب نیست. وقتی مهمان داریم انگور بخریم. وقتی مهمان نداریم دانه انگور را بخریم. قیمت دانه انگور یک دهم خوشه انگور است. ما هم خوشه را بخریم باز باید دانه دانه کنیم و بخوریم. چرا پول بدهیم، در این شرایط که وضعمان خوب نیست خوشه بخریم، بعد دانه دانه کنیم بخوریم. به این میوه فروش میگوید: آقا یک کیلو دانه انگور بده. قیمتش خیلی پایین میآید، البته اگر مهمان داشتیم آبروداری میکنیم. مشکلی پیدا شد. حالا بگویم اسمش کیه، از مهمین مملکت است.
کسی که هم استاندار بود، هم وزیر بود، میگفت: دوره دانشجویی پول نداشتم، میرفتم خرده پنیر میخریدم. چون به خانمم گفتم: پنیر قالبی هم بخریم که نمیخوریم. ریزش میکنیم میخوریم. حالا بگذار ریز شدهاش را بخریم، کلی ارزانتر است. طوری است؟
همه ما گرفتار شدهایم. بنده آخوند هستم هم... یعنی همه با هم گیر کردیم. تا به کسی میگوییم: مثلاً یک اذان بگو. میگوید: یک آمپیلی فایر بده!!! تا میگوییم: درس بخوان، میگوید: یک کامپیوتر بخر. این سبک زندگی مشکل شده. ولذا یک چیزی میگویند:
«تنور شکم دم به دم تافتن *** مصیبت بود روز نایافتن»
2- دوری از اسراف در زندگی فردی و خانوادگی
زندگی را میشود ساده گرفت. من بارها این را گفتم، اجازه بدهید یکبار دیگر هم بگویم. معاون وزیر آموزش و پرورش در یکی از این دورهها بعد از انقلاب، در جلسهی معاونین گفت. من هم بودم. گفت: بعضی کشورهایی که کاغذ به دنیا میفروشند یک کتاب را نه سال میخوانند. یعنی این بچه میخواند سال دیگر به یک بچهی دیگر میدهد. نه بار این کتاب را میخوانند. شما میدانید چند صد میلیون کتاب چاپ میشود و هر کتابی چقدر است؟ و اگر ما دو سال کتابهایمان را تمیز نگه داریم چند تا شهرک برای معلمین میسازیم و مشکل مسکن معلمین را از همین صرفهجویی کاغذ حل میکنیم. نمیخواهیم حل کنیم. ما اسراف میکنیم. اسراف گناه کبیره است. فتوای امام است از خودم نیست. امام میفرمایند: اسراف گناه کبیره است. یعنی عادل را فاسق میکند. در همه چیز هم اسراف میکنیم. همه ما هم اسراف میکنیم. حالا همه که میگویم یک «الا» بگویم، چون ممکن است یک آدمهایی باشند که اسراف نکنند. مثلاً من اینجا نشستم...
من خدمت مقام معظم رهبری بودم، اتاق روشن بود. بلند شد لامپهای آن اتاق را خاموش کرد. همین اینجا که نشسته بودلامپ روشن بود. البته یکوقت میخواهند فیلمبرداری کنند، مهمان خارجی دارند خوب همه را روشن میکنند که یکوقت سمت اتاق تاریک نباشد. اما وقتی بنده میخواهم کتاب بخوانم خوب همین لامپ روشن باشد بس است، چرا لامپ آن طرف روشن باشد.
کسی آب خورد، نصف لیوان آب را روی خشکی ریخت. حضرت فرمود: چرا این کار را کردی؟ گفت: چه کنم؟ گفت: آب رودخانه را در رودخانه بریز. من آیت الله بزرگی را سراغ دارم، خدا رحمتش کند، آیت الله میرزا جواد تهرانی. از علمای هشتاد ساله، نود ساله مشهد بود. آب را در کتری میکرد و پای گلدانها وضو میگرفت. میگفت: هم من با وضو میشوم و هم گلها آب میخورد. یعنی واقعاً اگر صرفهجویی کنیم در لباس، در آب، در برق، در ماشین، فقر نیست. همه با هم اسراف میکنیم. یک الا بگویم باز برای اینکه افرادی ممکن است اسراف نکنند، حق آنها ضایع میشود. اگر خواسته باشیم باید برگردیم به قرآن و اهل بیت. گاهی هم میگوییم: آقا باقیها چه میکنند؟ خوب باقیها بکنند به ما چه؟
یک کسی زغال دست گرفته بود، پشت دیوار آجری قشنگ، دیوار آجری قشنگی بود. پشت دیوار مثلاً یک چیزی مینوشت. شعار مینوشت. صاحبخانه آمد گفت: آقا، این دیوار آجری به این قشنگی، با این زغال و خط بد چرا دیوار خانهی ما را ضایع کردی؟ گفت: باقیها هم نوشتند. صاحبخانه گفت: باقیها گور پدرشان خندیدند که نوشتند. گفت: من هم گور پدرم میخندم، پگذار بنویسم. (خنده حضار) همه ما با هم اسراف میکنیم.
باید یک زن الگو داشته باشیم. نصفش را من میگویم، نصفش را شما بگویید. با اینکه زهرا مستقل نبود. تابع پدرش، بعد از پدر، تابع شوهر.
3- حضرت زهرا(سلام الله علیها)، الگوی زنان مسلمان
ولی باید یک زن باشد که وقتی میگوید: یک نمونه این ما زندگی کردیم و شد. شوهرداری، بچهداری، تعلیم و تربیت، بعضی خانمها خیال میکنند که وقتی ما میگوییم: مسلمان باشید، یعنی اُمُل باشید.
بنده چند روز پیش، پانزده روز نمیشود. چند روز پیش یک سخنرانی داشتم برای 1500 تا خانم پزشک که جمع زیادشان پزشک متخصص بودند و یک تار مویشان هم پیدا نبود. با لباس صد در صد اسلامی، پزشک متخصص، یک سمیناری در تهران داشتند، من برایشان صحبت کردم. چه کسی گفته که حالا اگر دختر دبیرستانی شد یا پایش را در دانشگاه گذاشت باید چنین باشد. اصلاً من یک چیزی بگویم، خواهش میکنم عنایت کنید به حرف من. چون ایام فاطمیه است یک جمله بگویم.
فرض کنید اسلام راجع به حجاب حرفی ندارد. دیگر بالاتر که نیست. گفتند: دختر خانم هرطور میخواهی بیرون بیا. از این بالاتر که نیست. فرض کنید اسلام گفته: اختیار با خودت! بنده اعتقادم این است که در محیط علمی و محیط کاری مثل اداره، مثل دبیرستان و دانشگاه، نه به خاطر شرع، به خاطر علم باید هر رقم لباسی را حرام کنیم. چرا؟ به خاطر اینکه بنده دانشجو هستم یا دبیرستانی، یا کارمند دولت، وقتی زن طبیعی باشد، دل مرا نمیبرد. ولی وقتی دختر با آن رقم آمد از کنار من رفت دل مرا میبرد. وقتی دل مرا برد، حواس من پرت میشود. به علم من ضربه میزند. چون تمرکز فکر من از بین میرود. کار به حلال و حرامی ندارم. تو که آمدی رفتی حواس مرا پرت کردی. و همین ضربهی علمی است به دانشگاه. اصلاً ما حرفی از دین نمیزنیم. علم را که قبول دارید. مخلوط شدن دانشگاهها، دختر و پسر، ول شدن دخترها، ول شدن پسرها، پسرها هم همینطور هستند. ول شدن ضربهی علمی میزند. یعنی گیرم حلال هم باشد. یک کسی هندوانه دزدیده بود و میخورد. گفتند: حرام است. گفت: من کار به حرام بودنش ندارم. برای خنکیاش میخورم. حالا من هم کار به اسلام ندارم. اسلام را هم کنار بگذاریم. چرا به ما گفتند: اگر قاضی ادرار دارد، قضاوت نکند. یعنی ادرار قاضی در مغز قاضی اثر میگذارد. چرا گفتند: اگر کفش قاضی تنگ است، قضاوت نکند. برای اینکه فشاری که به پایش میآید در قضاوت اثر میکند.
چرا حضرت به فاطمه زهرا فرمود: فاطمه جان این پرده گل دارد، گلش حواس مرا پرت میکند. من میخواهم نماز بخوانم، روبروی پرده گل دار نمیخواهم نماز بخوانم. پرده را بردار! اگر گل پارچهای حواس پیغمبر را پرت میکند، دختر آرایش کرده حواس جوان را پرت نمیکند. هرچیزی که تمرکز را از بین ببرد، در عبادت، در قضاوت، در تحصیل، ممنوع است.
علامت روشنفکری هم نیست. اینقدر آدمهای آرایش کرده داریم که خبری جایی نیست. تازه لیسانس هم باشد از لیسانس خبری نیست. لیسانسههای ما صد تا کتاب خواندند. فوق لیسانسههای ما 150 کتاب خواندند. وقتی ما میلیاردها کتاب نخوانده داریم، خواندن صد تا کتاب، مثل یک بچهای که بگوید: من قلک دارم. خیلی خوب داشته باش. دیگر قلک که خبری نیست. شما به پولهای بانک مرکزی نگاه کن. اصلاً رویت نمیشود بگویی من پول دارم. آدم وقتی به کتابهای کتابخانهها نگاه میکند خجالت میکشد بگوید: من باسواد هستم. قرآن گفته: همه شما با هم یک ذره سواد دارید. همه با هم! یعنی همه آیت الله عظماها، پروفسورها، اساتید دانشگاه، مبتکرین، مخترعین، همه شما یک ذره سواد دارید. آیهاش این است: «وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً» (اسرا/85) یعنی همه شما با هم یک ذره سواد دارید. مدرکی است که خدا به ما داده، حالا ما به هم میگوییم: فارغ التحصیل شدیم، فارغ التحصیل خیلی خوب. از بیکسی میگوییم.
فاطمه زهرا، قرآن راجع به خانمها سه آیه دارد پشت سر هم. ایام فاطمیه هست بد نیست با کلمات قرآن آشنا شویم.
4- سفارش خداوند به زنان مسلمان
راجع به زن. اول میگوید: «وَ قَرْنَ» یعنی قرار بگیرید. «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُن» (احزاب/33) سعی کنید از خانه بیرون نیایید. «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُن»
دوم چه؟ میگوید: اگر لازم شد بیرون بیایید، بیایید. منتهی «وَ لا تَبَرَّجْن» تَبَرُّج از برج است. برج یعنی ساختمان بلند. ساختمان بلند در شهر. میگوید: به من نگاه کن! طوری قیافه نگیرید که برج شوید یعنی دلها را با خودتان ببرید. مانتو یا چادر؟ چه رنگ لباسی؟ نه میگویم چادر، نه میگویم: مانتو. نه میگویم: لباس چه رنگی. فقط میگویم: «فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَض» (احزاب/32) اینهایی که مینویسم قرآن است. طوری لباس نپوش که آن کسی که در قلبش مرض است، یعنی آدم هرزه و عیاشی است طمع کند. «فَیَطْمَعَ» یعنی طمع کند. یعنی چشم او را دنبال خودت بکشی.
خوب حالا بیسواد بودیم. دانشمند شد. «وَ اذْکُرْن» (احزاب/34) ذکر، یادآوری، چه چیز«وَ اذْکُرْن»؟ «ما یُتْلى» چیزی که تلاوت میشود، «فی بُیُوتِکُن» در خانههایتان. این قرآن است راجع به زن. اصل اولی زن تا نیاز نیست، پرسه نزند در خیابانها، هرجا نیاز شد، آرام بیرون بیاید. آرایش نکند که دیگران را به خودش جذب کند. فرمش هم طوری نباشد که «الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَض» آدمهای هوسران را چشمشان را سیر نکند. ولی «یُتْلى» یعنی تلاوت میشود. آنچه در خانهتان تلاوت میشود «مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَة» آیات الهی، دیگر چه؟ حکمت الهی، یعنی زن دانشمند باشد، حکیم باشد، ولی برج نباشد. این سه آیه را کنار هم بگذارید. این سبک زندگی است.
مردها چطور زندگی کنند؟ زندگی عادی. در قرآن اگر اشتباه نکنم 28 تا کلمهی معروف است. معروف یعنی عرفی، ببین زنگ موبایل صدا دارد. اما بعضیها برمیدارند مثلاً صدای گاو روی زنگ الاغشان میگذارند... روی زنگ موبایلشان میگذارند. که وقتی مثلاً صدای... [حاج آقا سرفه کردند... یک لیوان آب به ما بدهید...] ماه رمضان که نیست. آخر ماه رمضانها ما لیوان را پنهان میکنیم. یعنی فیلمها را قبل از ماه رمضان میگیریم. چون ماه رمضان پخش میشود پنهان میکنیم. خیلی باید حواسمان جمع باشد. مثلاً ما دستمال کاغذی را دستمالش را درمیآوریم میگذاریم. جعبهاش را نمیگذاریم. چون اگر جعبهاش باشد میگویند: قرائتی از این کارخانه تبلیغ کرد. (خنده حضار) جعبه دستمال را نشان نمیدهیم. آب را پنهان میکنیم. چون یک وقت ممکن است صدا و سیما هوسش بگیرید این فیلم را در ماه رمضان پخش کند. میگویند: قرائتی ماه رمضان آب خورد. حالا هی بگویند کی این فیلم را گرفتند و چطور بوده...
خوب، مردم از زندگی اگر فیلم بگیرند خیلی حرفها کم میشود، عکس میگیرند. فرق بین فیلم و عکس را میدانید. عکس در یک لحظه، فیلم تمام ساعات را فیلم میگیرد. ولذا ممکن است کسی حالا ایام فاطمیه است، یک لحظه بخندد. حالا یک صحنهای دید، یک چیزی شنید، یک چیزی خواند، یک چیزی دید، خندهاش گرفت. تا میرود بخندد تِق.. ببین، ایام فاطمیه دارد میخندد! خوش انصاف!!! من مطالعه کردم، عزاداری کردم، تحقیق کردم، از آن کارها نمیگوید. از همان یک لحظه، ممکن است کسی یک کلمه بگوید، همین کلمه را سوژه کند، حالا قبلش چه گفته، بعدش چه گفته، غرضش چه بوده، در چه شرایطی این کلمه را گفته است.
در قرآن یک آیه داریم میگوید: اگر کسی قسم خورد، زبانش، به خدا قسم! همینطور لقلقهی زبان چون تند تند حرف میزند یک قسم هم خورد. میگوید: این کفاره ندارد. میگوید: «لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فی أَیْمانِکُم» (بقره/225) ایمان از یمین است، یمین هم یعنی قسم. اگر کسی یک قسمی را بخورد، ولی جدی نباشد، نیتش جدی نباشد، این کفاره ندارد. «وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُم» اگر با قصد و عمد قسم بخوری، به قسم عمل نکنی آنوقت کفاره دارد. یعنی جریمه مربوط به این است که نیت داشتی یا نیت نداشتی. ممکن است انسان نیت نداشته باشد و یک چیزی از دهانش بیرون بپرد.
من یکبار ایام عاشورا، روی منبر گفتم: شمر (ع)، باید میگفتم: امام حسین(ع)! قاطی کردم. دو شاخه تلفن را در برق زدم. خوب این را باید گفت: فهمیدی چه شد؟ دیشب قرائتی گفت: شمر(ع). بله گفتم. ولی لقلقهی زبان بود. این نه کفاره دارد و نه گناه است. عنایتها و توجهها مهم است که آدم یک کاری را... «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّدا» (نساء/93) عمدی کسی را بکشی، باید تو را کشت. اما «وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأ» (نساء/92) عربیهایی که میخوانم قرآن است. «مُتَعَمِّدا»، «خَطَأ» اگر متعمد، عمدی باشد، روی قرض باشد. «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاة» (بقره/179) کشتی، کشتی! اما اگر خطایی باشد، رفت گنجشک را بزند، به یک آدم خورد و کشته شد. خیال کرد دشمنش است، وقتی زد دید دوستش است. این حسابش فرق میکند.
پس چه داریم میگوییم. میشود به من کمک بدهید؟ «قَرنَ»، یعنی چه؟ با هم بگویید. نفهمیدم. مردم ایران هم باید بفهمند. «وَ قَرْنَ» یعنی قرار بگیرید. اصل این است که زن تا نیاز نیست در خانهاش بنشیند. اگر نیاز بود برای تحصیل، تحقیق، خدمت، اگر نیاز بود از خانهاش بیرون بیاید. مشکلی نیست. ولی «وَ لا تَبَرَّجْن» تَبَرُّج از برج است. یعنی جلوهگری نکنید. خوب حالا اگر در خانه بنشینیم، یا بیاییم بیرون جلوهگری کنیم. از نظر علمی، فرهنگی، عقل میافتیم؟ میگوید: نه عقب نمیافتید. نفر اول کرهی زمین بیاید بالا، طوری نیست. باسوادترین مردم دنیا باشید، طوری نیست. زن میتواند به جایی برسد که خدا ستایشگر او باشد. یعنی خدا از او تعریف کند. چقدر آیه در قرآن داریم که از مریم تعریف شده است. از مادر مریم تعریف شده است. از زنان مهاجر تبلیغ شده است. ما شش هزار زن شهید در ایران داریم. شش هزار زن شهید در ایران داریم! چند تایی تحت شکنجه، جمعی در بمباران، جمعی نمیدانم... اینها همه رده بندی شده. من خودم هم تا چند وقت پیش نمیدانستم. شش هزار زن شهید. زن و مرد میتوانند دوش به دوش هم بروند.
5- تساوی زنان و مردان در کسب کمالات معنوی
در تمام کمالات زن و مرد میتوانند با همدیگر راه بروند. سورهی احزاب آیهی 35 است. «إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ» حالا مردهایش را من میگویم، زنهایش را خانمها بگویید. من از طرف مردها، مردهایش را میگویم، شما با هم بگویید. «إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ» مردها نه! زنها بگویند. «اِنَّ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ» ببخشید!!! «إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرینَ اللَّهَ کَثیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً» (احزاب/35)
در تمام کمالات زن و مرد مثل هم هستند. آخرش میگوید: «أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً» این خیلی مهم است. از قرآن بگویم. قرآن میگوید: زن اولوالالباب است نه ناقص العقل است. اولوالالباب است. در سورهی آل عمران میگوید: «إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» در آفرینش زمین و آسمان، «لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ» (آلعمران/190) برای دانشمندان آیاتی است. در کجا؟ در خلقت آسمانها. اولوالالباب یعنی صاحبان اندیشهی بالا. آنهایی که فکر بلندی دارند، عقل قوی دارند، در خلقت زمین و آسمان «لِأُولِی الْأَلْبابِ» اولی الالباب چه کسانی هستند؟ میگوید: کسانی هستند که در دعاهایشان، در فکرشان اینگونه هستند. دو سه تا «رَبَّنا» پشت سر هم داریم. بعد خدا میگوید: ای اولوالالباب شما ربنا ربنا گفتید، چشم! «فَاسْتَجَاب» (آلعمران/195) من دعای شما را مستجاب میکنم. و من ضایع نمیکنم «عَمَلَ عَامِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثى» (آلعمران/195) چه مرد، چه زن! یکبار دیگر دقت کنید.
در آفرینش هستی برای صاحبان فکر نشانههایی است. صاحبان فکر اینگونه هستند، که از خدا این چیزها را میخواهند. خداوند میگوید: ای صاحبان فکر که این رقمی دعا کردید. من دعای شما را مستجاب میکنم. خواه مرد و خواه زن «مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثی» یکوقتی ما میگوییم: حجاب، عفاف، معنایش این نیست که شهید نباشد، دانشمند نباشد، استاد دانشگاه نباشد، معلم نباشد، از خانه بیرون نیاید، پیغمبر زنهایش را در جبههها هم میبرد.
6- حضور زنان صدر اسلام در صحنههای اجتماعی
چرا امام حسین زینب کبری و زن و بچههایش را به کربلا برد؟ چرا ابراهیم زن و بچهاش را مکه برد؟ ما فکر میکنیم تا گفتیم اسلام، یعنی هیچی نفهم. اُمُل باش، تا گفتیم: تمدن، یعنی خودت را ول کن در اختیار چشمهای هرزه!
نابینایی وارد خانهی حضرت زهرا شد. حضرت زهرا فوری بلند شد خودش را پوشاند. پیغمبر فرمود: چشم ندارد که تو را ببیند. گفت: چشم ندارد، ولی من عطر زدم. عطر که زدم، بوی عطر من به این نابینا میرسد. من نباید این نابینا را تحریک کنم. ولو با بو! چشم ندارد شکل مرا ببیند. ولی بینی دارد و عطر مرا استشمام میکند.
همه شما میدانید حضرت فاطمه فرمود: مرا کی دفن کنید؟ با هم بگویید... کسی را که شب دفن کنند، که بدنش دیده نمیشود. آن هم در آن زمان که خیابانها و کوچهها برق نداشته. در تاریکی میخواهند زهرا را دفن کنند. در عین حال فرمود: من میخواهم تابوتم دیوار داشته باشد. یعنی حتی شب هم میخواهم کسی مرا نبیند. حجم بدنم را نبیند.
چقدر مردم را دوست داشت؟ امام حسن میگوید: مادرم داشت عبادت میکرد. از سر شب تا صبح به مردم دعا کرد. گفتم: مادرجان یک دعایی هم به خودت بکن. فرمود: اول مردم، بعد ما.
هیچ زنی را سراغ دارید در تاریخ عروسیها کرهی زمین، کار به مسلمانها هم ندارم. در تاریخ عروسیهای کرهی زمین عروس را دارند خانهی داماد میبرند. یک فقیری رسید. در راه گفت: فاطمه شما شب اول عروسیت است. ولی من پیراهن ندارم. یا پیراهنم پاره است. یک پیراهن کهنه هم به من بدهید. زهرا فرمود: زنها دور مرا بگیرید، کسی مرا نبیند. کنار راه، کنار کوچه دور زهرا را گرفتند، زهرا پیراهن عروسیش را درآورد و به فقیر داد. گفتند: خانم شما شب اول عروسیت است! فرمود: قرآن میگوید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» (آلعمران/92) اگر میخواهید رشد کنید آنچه را که دوست دارید بدهید. من پیراهن عروسی را دوست دارم باید آن را در راه خدا بدهم. نه پیراهن کهنهای که رنگش رفته و دیگر نمیشود پوشید. اگر میخواهید در راه خدا بدهید، یک چیزی را بدهید که دوست دارید. چیزهای بنجل را ندهید. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» در تاریخ یک چنین خانمی وجود دارد.
7- تلاشهای حضرت زهرا(سلام الله علیها) در عرصه خانه و جامعه
در تاریخ بشریت سراغ دارید که خانم و کنیز کارهایش را یک جور قسمت کند. حالا یک چیزی برای تحریم اقتصادی بگویم. فاطمه زهرا آمد گفت: آقاجان! من چهار تا بچه پشت سر هم دارم. کوچک هستند. حسن، حسین، زینب، کلثوم، دوم اینکه زنهای مدینه را هم میخواهم درس بدهم. معلم زنهای مدینه هم هستم. عبادت هم دارم، شوهرم هم اکثراً جبهه است. حالا که چهار تا کوچولو دارم، اموزش هم دارم، کارهای خانه هم دارم. خود زهرا خمیر میکرد، تنور درست میکرد، غذا میپخت. حالا که کار خانه و شوهرداری و بچهداری است و پدرشان هم جبهه است، یک خانم که کنیز باشد، بیاید یک چیزی به او بدهیم در خانه کمک ما کند. پیغمبر فرمود: چهارصد تا فقیر هجرت کردند و از مکه آمدند مدینه، جای ندارند. اینها کنار مسجد،هستند.
خدا قسمت کند در مدینه یک جایی است حدود 50، 60 متر است. یک متر از مسجد بلندتر است. یک سکو است. اسمش صفّه است. تمام فقیرهایی که هجرت میکردند و از مکه میآمدند مدینه، جای نداشتند در این صفه بودند. اصحاب صفّه! فرمود: چهارصد تا فقیر داریم. با چهارصد تا فقیر من بیایم برای تو کنیز بگیرم؟
وقتی تحریم اقتصادی شد، مثلاً مردم یک چیز ساده اولیات زندگیشان را ندارند، من حالا مبلمان عوض کنم. ماشین عوض کنم. این سبک زندگی است. اینکه میگوید: «لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَة» (احزاب/21) از رسول خدا درس بگیرید، یعنی وقتی مردم ندارند شما یک کمی کوتاه بیایید. امام صادق پرسید: وضع مردم چطور است؟ گفتند: آقا وضع گندم خوب نیست. فرمود: اگر وضع گندم خوب نیست، ما نان گندم بخوریم؟ نان و آرد و جو و گندم را قاطی کنید. گفتند: وضع بدتر شد. گفت: نان جو خالی! گفتند: آقا وضع بدتر شد. گفتند: مصرف را پایین بیاورید. ما باید همراه مردم باشیم. من خودم هم نگران هستم همینطور باشم. هرچه هم به مردم فشار میآید، حاضر نیستند این پنج رقم میوهشان را چهار رقم کنند. سبک زندگی چیه؟ همین سبک زندگی است.
وقتی این دخترهای دبیرستان فقیر هستند، دختر خانم ولو پدر تو پولدار است، این رقم کفش را نپوش. چون او کفش پنج تومانی، سه تومانی، دو تومانی، گیرش نیامد. آنوقت شما با کفش چهل تومانی کنار او میروی. وقتی نگاه به کفش قیمتی تو میکند دیگر میتواند درس بخواند؟ این به جامعه خوش بین است؟ به انقلاب خوش بین است؟ به خدا خوش بین است؟ این کارها را نکنید. چرا متزلزل میکنیم؟ با یک بولیز، با یک کفش، با یک ماشین، با یک مبلمان! کوتاه بیاییم. سبک زندگی این است. فاطمه زهرا، این رقمی بود.
وقت من تمام شد. ایام فاطمیه است. یک سلام میدهم، شما هم سلام بدهید به حضرت زهرا.
«السلام علیک یا فاطمه، السلام علیک و رحمة الله و برکاته»
خدایا به آبروی فاطمه دختران و زنان ما را فاطمی، و مردان ما را علوی و حسینی و حسنی قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
--------------------------------------------------------------------------------
«سؤالات مسابقه»
1- کدام یک از زنان صدر اسلام، معصوم، همسرِ معصوم و مادر معصوم بوده است؟
1) حضرت خدیجه(سلام الله علیها)
2) حضرت زهرا(سلام الله علیها)
3) حضرت زینب(سلام الله علیها)
2- بر اساس قرآن، آگاهی بشر از حقایق هستی چه میزان است؟
1) قلیل و اندک
2) کثیر و اکثر
3) هچ و غیر قابل ذکر
3- آیه 33 سوره احزاب بر چه امری تأکید دارد؟
1) دوری زنان از جلوهگری در جامعه
2) دوری زنان از حضور در جامعه
3) دوری زنان از گفتگو با نامحرمان
4- بر اساس آیه 35 سوره احزاب، جایگاه زنان در اسلام چگونه است؟
1) تبعیت زنان از مردان در امور زندگی
2) همسانی مردان و زنان در کسب کمالات
3) تبعیت زنان از مردان درکسب کمالات
5- آیه 92 سوره آل عمران راه رسیدن به مقام نیکوکاران را چه میداند؟
1) صدقه به نیازمندان
2) قرض الحسنه به بیماران
3) انفاق از دوست داشتنیها