درسهایی از قرآن

پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن

درسهایی از قرآن

پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن

درسهایی از قرآن با موضوع بهره‌گیری از فرصت عمر

بهره‌گیری از فرصت عمر
تاریخ پخش: 20/07/96
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
1- نقش مسابقات در توجه به نسل نو به برنامه
از برکات جمهوری اسلامی، برنامه‌های مفیدی بود که در سایه‌ی جمهوری اسلامی پیاده شد، برنامه‌های بسیار زیاد، یکی از همین برنامه‌ها هم همین درسهایی از قرآن بود که در آستانه‌ی چهلمین سال، حتی یک شب جمعه از طرف ما تعطیل نشده است. ده سالی که از این قصه گذشت، بعضی از فرهنگیان عزیز، دبیری در منطقه‌ای از تهران بود، فکر کرد که درسهای تلویزیون را به بچه‌ها بگوید، من نمره می‌دهم. یعنی به جای یک کلاس، سؤالاتی از درسها قبلاً طرح می‌شد، سؤال‌ها را به مدرسه می‌دادند، این چهار تا سؤال را جواب بدهید، جوابش را از حرف‌های قرائتی دربیاورید. از یک کلاس به یک منطقه، از یک منطقه به همه تهران، از تهران به استان‌ها، شهرستان‌ها، به بعضی از روستاها، الآن چند میلیونی ما بیننده داریم. بیننده نسل نو، برکت کار این است که وقتی یک نفر گوش می‌دهد به پدرش می‌گوید: بابا جان شما هم گوش بدهید. برادرجان، تو هم گوش بده. یعنی یک نفر که می‌نشیند، بقیه را هم به نشستن وادار می‌کند. وقتی هم دل می‌دهد زود یاد می‌گیرد، مثل من نیست. من چند هزار ساعت در ماشین نشستم ولی چون دل ندادم هنوز رانندگی بلد نیستم. اگر سی ساعت دل می‌دادم راننده شده بودم. نگاه با عنایت!

گاهی یک کسی دستمال کاغذی برمی‌دارد ساعت را پاک کند. وقتی می‌گویی: ساعت چند است؟ دوباره نگاه می‌کند. با اینکه از آن موقع تا حالا نگاه می کرد، منتهی وقتی نگاهش می‌کرد، نگاه می‌کرد که شیشه را پاک کند. حالا که نگاه می‌کند می‌خواهد ببیند چه ساعتی است؟ نگاه دوم اثر دارد. انسان پای تلویزیون، پای هر حرفی می‌نشیند دل بدهد یک چیزی یاد بگیرد. گاهی از حرف‌های خیلی عادی آدم چیز یاد می‌گیرد حالا چه برسد که حرف‌ها برای قرآن و حدیث باشد. به هر حال این کار 26 سال است راه افتاده، از یک کلاس به کل کشور سرایت کرده است، هم افراد متدین به این حرکت کمک می‌کنند، هم آموزش و پرورش و صدا و سیما، بیش از همه آموزش و پرورش که مجری طرح است. ما از همه تشکر می‌کنیم، از شما هم که در مسابقات برنده شدید، از شهر به استان و از استان به تهران، از شما عزیزان برنده که در این جلسه با پدر و مادر آمدید تشکر می‌کنم. خداوند انشاءالله خیر دنیا و آخرت به تمام کسانی بدهد که در راه اسلام گامی برمی‌دارند از جمله شما. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)

,جواب درسهایی از قران, پاسخ درسهایی از قرآن, جواب درس هایی از قران, پاسخ درس هایی از قران, جواب درس هایی از قرآن, پاسخ درس هایی از قرآن, پاسخ درسهایی از قران, جواب درسهایی از قرآن, درسهایی از قرآن, درسهایی از قران, پاسخ سوالات درسهایی از قرآن, جواب سوالات درسهایی از قرآن, درس هایی از قران, جواب درسهایی از قران این هفته, درسهایی ازقران, درس هایی از قرآن, پاسخ سوالات درس هایی از قران, پاسخ سوالات درسهایی از قران, جواب سوالات درس هایی از قران, جواب سوالات درسهایی از قران, جواب مسابقه درسهایی از قرآن, پاسخ سوالات درس هایی از قرآن, درسهایی از قرآن جواب, پاسخ درسهایی ازقران, جواب درسهایی ازقران, سوالات درسهایی از قرآن, جواب سوالات درس هایی از قرآن, پاسخنامه درسهایی از قرآن, پاسخ درسهایی ازقرآن,
 
2- راه‌های استفاده بهتر از وقت و عمر
بحثی که در نظر گرفتم برای شما بگویم، گرچه برای شماست، ولی برای کل امت است، برای دانشجویان هم هست، برای طلبه‌ها و بازاری و کارگر و کشاورز هم هست. این که چگونه از عمر استفاده کنیم؟ همه ما همیشه به این مسأله نیاز داریم.(پای تخته می‌نویسند) موضوع بحث: چگونه از عمر استفاده کنیم؟ پاسخ: 1- با بهترین نیت، بهترین عمل، با استقامت، همراه با برکت. اینها سرفصل‌های حرف‌هایی است که می‌خواهم بزنم. پرهیز از استفاده بد، سوء استفاده! این سرفصل‌های بحث من است.
پشم، پشم است. یکی یک قالی قیمتی می‌بافد. یکی جاجیم می‌بافد که کم ارزش است. البته بعضی جاجیم‌ها پرارزش است. خاک، خاک است. ما از خاک چهار چیز درست می‌کنیم، خشت، آجر، سفال، سرامیک! اما خدا از خاک هزاران رقم میوه در می‌آورد. ترش ترش، لیمو ترش، شیرین شیرین توت وخرما، ترش و شیرین انارو پرتقال. خود انگور، صد رقم انگور داریم. ما از خاک چه درست می‌کنیم، خشت و آجر و سرامیک، خدا چه درست می‌کند؟ الفبا، الفبا است. خدا از یک الفبا قرآن درست کرده است. بعد هم تحدی کرده است. یعنی گفته: مرد هستی مثلش را بیاورید. اگر می‌توانید از همین الفبایی که در اختیارتان هست، [پای تخته می‌نویسند] «فَأْتُوا بِکِتابٍ» (قصص/49) یک کتاب مثل قرآن بیاورید. بعد یک کتاب که نمی‌شود، قرآن 114 سوره هست، 104 تا را بخشیدم. «فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَر» (هود/13) ده تا سوره بیاورید. ده تا هم نمی‌توانید. «فَأْتُوا بِسُورَة» (بقره/23) یک سوره بیاورید. یعنی هی تخفیف می‌دهد. از 114 تا ده تا شد و از ده تا، یکی شد. این همه تخفیف، این همه هم تحریک.
این هم بگوییم. تخفیفات چقدر؟ 114 تا، ده تا، یکی... آنوقت تحریکات، چقدر تحریک کرده است. گفته: «إِنْ کُنْتُمْ صادِقِین‏» (بقره/23) اگر راست می‌گویید. «إِنْ کُنْتُمْ صادِقِین‏» تحریک می‌کند. مثل قرآن بیاورید. بعد می‌گوید: «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ‏» (یونس/38) از هرکس می‌خواهی دعوت کن. «وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا» (نساء/129) هرگز نمی‌توانید. «وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً» (اسراء/88) پشت به پشت هم بدهید نمی‌توانید کاری بکنید. یعنی چهار تحریک و سه تخفیف! از همین الفبا است. حالا «فَأْتُوا بِسُورَة» هم دارد، یک سوره سه حرفی. ما سوره از سوره کوثر کوچکتر نداریم. با هم بخوانیم و ثوابش را به صاحب کوثر هدیه کنیم. به حضرت زهرا هدیه کنیم. با هم بخوانیم. شما هم که پای تلویزیون هستید بخوانید. چند ثانیه طول می‌کشد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏، إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» (کوثر/1-3) سه آیه است که با بسم الله چهار آیه می‌شود. بنده 82 نکته در همین سه کلمه گیرم آمده است. 20، 30 موردش را در تفسیر نور آوردم. اصلاً آدم گیج می‌شود اینقدر مطلب دارد. ما از نفت استفاده می‌کنیم تا چراغ بسوزد. اما دنیای پتروشیمی چند صد رقم چیز از این نفت استخراج می‌کند. چه می‌گویم؟
الفبا را همه بلد هستید. یکی از الفبا قرآن می‌آورد و یکی از الفبا کتاب‌های مرا می‌آورد. یکی از خاک، خشت و آجر درست می‌کند. یکی از خاک صدها رقم رنگ و مزه و میوه و زیبایی درست می‌کند. حالا از عمرمان چطور باید استفاده کنیم؟ طلافروش‌ها می‌گویند: طلا چه قیمت است؟ دلار چه قیمت است؟ به مردم بگو: «إِنَّ الْخاسِرِینَ» (زمر/15) کسانی خسارت می‌بینند، نه که خانه راکد است. ماشین راکد است. زمین راکد است. سکه راکد است. عمرش راکد است. اسلام با رکود مخالف است. حتی گفته: زمین، اگر زمینی داری، زنجیر، سیم خاردار، دیوار، اگر زمینی را علامت گزاری کردی، تا سه سال اگر کشاورزی نکردی یا ساختمان سازی نکردی باید زمین را پس بدهی. نمی‌توانی بگویی: اینجا را سیم خاردار کشیدم، تا سه سال حق داری. زمین نباید راکد باشد. پول نباید راکد باشد. اگر پولی را در بانک راکد خواباندی، مسئول هستی. کنز یعنی گنج، گنج یعنی پول راکد.  «وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ‏ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّة» (توبه/34) رکود پول ممنوع! رکود زمین ممنوع!
رکود فکر، مشورت نمی‌کند. می‌گوید: هرچه خودم بدانم عمل می‌کنم. کار به کسی ندارم. فکرش راکد است. رکود ظرفهای خانه. یک کسی دیگ غذایی دارد، نردبان دارد. همسایه‌اش می‌گوید: ما مهمانی داریم، می‌شود دیگت را به ما بدهی؟ می‌گوید: نمی‌دهم. قرآن می‌گوید: معلوم می‌شود آدم درستی نیستی. «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ‏» (ماعون/7) ماعون یعنی چیزهایی که در بعضی خانه‌ها هست و بعضی خانه‌ها نیست. حالا نیاز به فرشی دارد، ظروفی دارد،  به او بدهید. رکود ممنوع است. از رکود ظرف گرفته تا رکود زمین، ما از عمرمان چطور استفاده کنیم؟
3- به دنبال علم مفید، نه مدرک علمی
سال 96 است، ماه مهر است، اول سال است. دانشگاه‌ها باز شده است. این درسهایی که می‌خوانیم همه مفید است؟ یک بیماری پیدا شده، ویروسی است که اخیراً یکی یکی دارند بیدار می‌شوند. اول همه مقام معظم رهبری فرمود: ما گفتیم: تولید علم. نگفتیم: تولید مقاله. اینقدر پایان نامه در دانشگاه هست که مدرک لیسانس و فوق لیسانس و دکترا گرفتند و این پایان نامه و این پژوهش و تحقیق هیچ مشکلی از جامعه حل نمی‌کند. خاصیتش چیست؟ روز پژوهش بود، رئیس محترم جمهوری گفت: تحقیق و پژوهش و علمی ارزش دارد که به اقتصاد وصل شود. یعنی پول و کار از آن دربیاید. 350 اعوذ در کامپیوتر است، یکی این است «أَعُوذُ بِکَ مِنْ‏ عِلْمٍ‏ لا یَنْفَع‏» (مصباح المجتهد/ص57) پناه می‌برم از علم بی خاصیت. بنابراین چگونه از عمر استفاده کنیم؟ امروز آنهایی که عاقل هستند از خرده نان‌ها استفاده می‌کنند. خرده نان در گاوداری‌ها تبدیل به شیر شود. خرده آهن، در ذوب آهن تبدیل به آهن شود. خرده کاغذ، کارخانه مقوا سازی. فاضلاب، تصفیه‌اش می‌کنند برای آب کشاورزی. خرده شیشه در کارخانه شیشه، اخیراً بعضی از شهرداری‌ها از زباله‌ها استفاده می‌کنند، اسمش را گذاشتند بازیافت! اگر از زباله استفاده می‌کنند، از خرده شیشه و خرده آهن و خرده کاغذ استفاده می‌کنند، در آموزش و پرورش و در دانشگاه و در حوزه باید ببینیم چه باید بکنیم؟ مسأله مهمی است.
بعضی‌ها استفاده‌های بد می‌کنند. هنرمند است ولی استفاده بد می‌کند. سامری هنرمند بود، از طلاها یک گوساله درست کرد. به مردم گفت: خدای شما همین گوساله است. «هذا إِلهُکُمْ‏ وَ إِلهُ مُوسى‏ فَنَسِی‏» (طه/88) همین گوساله خداست. از خداپرستی به سراغ گوساله پرستی رفتند. چرا؟ برای اینکه یک هنرمند از هنرش سو استفاده کرد. قرآن می‌گوید: انبیاء هم حق ندارند سوء استفاده کنند. بخاطر اینکه پیغمبر هستی، به مردم می‌گویی: بنده من باش! «ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ‏ اللَّهُ» (آل عمران/79) بشر حق ندارد، بخاطر اینکه خدا کتاب و حکم و نبوتش داده، «ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لِی» حتی انبیاء حق ندارند.
من دخترم را فرستادم خانه شما خیاطی یاد بگیرد. چرا می‌گویی: جارو کن؟ چرا می‌گویی: ظرف بشوی؟ این برای جارو کردن و ظرف شستن نیامده است. آمده خیاطی یاد بگیرد. پسرم را فرستادم مغازه شما مکانیکی یاد بگیرد. چرا می‌گویی: برو این کار را بکن و این کار را نکن. حتی انبیاء حق ندارند به مردم بگویند: نوکر من باش. برده من باش. سوء استفاده کنند. باید حساب کنیم از عمرمان چه ببافیم؟
4- انگیزه الهی در آموزش علوم
بهترین راه استفاده این است که اول نیت ما خدا باشد. کارهایمان را با خدا معامله کنیم. دختر خانم‌ها، آقازاده‌ها، دانشجوها، دنیا را برایتان بگویم. ما مسلمان هستیم و کتاب ما قرآن است. قرآن به دنیا سه لقب داده است. 1- «مَتاعُ‏ الدُّنْیا قَلِیل‏» (نساء/77) چیزی نیست. 2- «زَهْرَةَ» (طه/131) زَهره یعنی دنیا غنچه است. برای هیچکس گل نمی‌شود. «عَرَضَ‏ الْحَیاةِ الدُّنْیا» (نساء/94) عرض یعنی مثل عطر است، بویش می‌پرد. اگر درس می‌خوانید برای علم بخوانید، برای مدرک نخوانید. مدرک بگیرید، اما نیت‌تان مدرک نباشد. شما الآن اینجا تشریف دارید، از اکسیژن استفاده می‌کنید ولی هیچکدام برای اکسیژن در سالن نیامده‌اید. از دنیا استفاده بکنید، برای دنیا کار نکنید. یکبار دیگر... از دنیا استفاده بکنید ولی برای دنیا کار نکنید.
خانم یا آقایی که لباس می‌شوید، هدفش لباس شستن است. منتهی یک خیرات هم گیرش می‌آید. کسی که لباس می‌شوید غذایش هم هضم می‌شود. ورزش هم می‌کند و عرق بدنش هم درمی‌آید. ایام فراغتش هم پر می‌شود. لباسش که تمیز شد، نشاط می‌آورد. هرکس به لباس تمیز نگاه کند، نشاط پیدا می‌کند. اینها همه هست. ولی کسی که لباس می‌شوید، هدفش شستن لباس است. منتهی کسی نمی‌گوید: خانم شما چرا لباس می‌شویی؟ من می‌خواهم غذایم هضم شود. هیچ خانمی برای هضم غذا لباس نمی‌شوید. می‌خواهم ایام فراغتم پر شود. اینطور نیست. نیت خدا باشد. اگر نیت خدا بود، روایت گفته: «ما کان لله ینموا» من رشدش می‌دهم. آنکه در این ایام مکرر از حججی تلویزیون نقل کرد و افراد مکرر نقل کردند، گفتند: ایشان یک جایی می‌رفت و می‌گفت: کارهایی که پشت دوربین نیست به من بگویید. می‌خواهم مرا نشان ندهند. چون نمی‌خواست پیدا شود، ماند. مثل سایه است. اگر به سایه پشت کردی دنبالت می‌آید. اما اگر رویت را برگردانی و بخواهی سایه را بگیری، در می‌رود. دنیا سایه است. اگر پشت کردی عقبت می‌آید، اگر رویت را به او کردی، فرار می‌کند. جوانی‌تان... دنیا چیزی نیست. نرخ دنیا را برای شما بگویم.
5- خسارت واقعی در معامله عمر با دنیا
بسم الله الرحمن الرحیم، سی سال استخدام می‌شوی. البته استخدام نیست. نیست، نیست! تمام شد و رفت. به ندرت روزنه‌ای باز می‌شود و چند نفر استخدام می‌شوند. ما می‌خواهیم یک آدم موفق را بگوییم. سی سال استخدام می‌شود، بیست سال هم بازنشسته می‌شود و حقوق می‌گیرد. سی سال و بیست سال، پنجاه سال. پنجاه تا دوازده ماه، کمک کنید... ششصد ماه. ششصد تا صد تومان کنار بگذارید. ششصد تا دویست تومان، ششصد تا سیصد تومان کنار بگذاریم، اگر باشد. اینها همه با اگر است. اگر شما استخدام شدید. اگر بازنشست شدید. اگر ششصد ماه مشکل پیش نیامد. اگر پس انداز کردید، اگر اگر اگر... پنجاه میلیون، صد میلیون، دویست میلیون جمع می‌کنی یک خانه می‌شوی. چه دادم؟ پنجاه سال. چه گرفتم؟ یک خانه. ماژیک داری؟ چه کار داری؟ می‌خواهم به پیشانی بنویسم، «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی‏ خُسْر» (عصر/2) باختی! پنجاه سال دادی و یک خانه گرفتی. اگر می‌خواهی استفاده بهینه کنی برای خدا کار کن. هرچه برای خدا بکنی ماندگار است. این یک مورد.
2- بهترین عمل؛ می‌خواهیم چه کار کنیم؟ گاهی وقت‌ها زحمت می‌کشند ولی... امروز قبل از اینکه اینجا بیایم، یک بنده خدایی یک کتاب نوشته بود. گفت: ببین چطور است؟ نگاه کردم و گفتم: برای چه عمرت را صرف این کردی؟ چه فایده دارد؟ اثرش چیست؟ خیلی از چیزها اثر ندارد. بهترین عمل، چه عملی است؟ الآن علت بیکاری این است که در آموزش و پرورش‌مان... این را بارها گفتم ولی باید بگویم. چون یک چوب سفت است که با یک تبر نمی شکند. یعنی باید هی بزنی تا بشکند. آموزش و پرورش ما دیپلمه‌ها باید یک مهارتی داشته باشند. امسال رئیس جمهور روز اول مهر که خواست زنگ مدرسه را بزند، در هنرستان رفت. به دبیرستان نرفت. یعنی چه؟ یعنی سراغ هنر بروید. اما در دبیرستان دخترانه رفت. چون دخترها فراغتشان بیش از پسرها است. پسرها در یک کوچه و پس کوچه شهر یک توپ می‌خرند، یا پلاستیکی است یا نه، خودشان را مشغول می‌کنند. اما دختر در خانه نشسته است. اصلاً دیپلم ممنوع باشد، مگر اینکه هر دیپلمی یک هنر داشته باشد، مهارت داری دیپلمت را به تو می‌دهیم. نداری، هیچی! در پادگان‌ها باید اینطور باشد به شرطی شما پایان کارت می‌گیری که در این دو سال که در پادگان هستی یک هنر یاد بگیری. هر هنری دوست داری. هنر اجباری نیست. یک کسی یک هنری را دوست ندارد. یک هنری که دوست داری. با خط بد می‌آید و با خط بد می‌رود. با نماز غلط می‌آید و با نماز غلط می‌رود. یک شبهه در ذهنش هست، اول که وارد پادگان شده این شبهه را داشته و هنوز هم این شبهه را دارد. کارهای علمی، هنری، باید مسأله‌ی بهترین کار چیست؟ شرایط بهترین کار، از کجا می‌دانیم بهترین کار چیست؟ 1- اول اینکه نیاز خودت، مشکل خودت را حل کند.    این بهترین کار است.
2- مشکل جامعه را حل کند. 3- ذوقش را هم داشته باشد. 4- استاد مهارت آمیز هم وجود داشته باشد. چون گاهی وقت‌ها می‌گوییم: من می‌خواهم این کار را بکنم. اما استادش نیست. ذوق باشد، استادش باشد. نیاز شخصی باشد. نیاز اجتماعی باشد. این علامت بهترین کار است. بهترین کار...
6- پایداری و استقامت در تحصیل علم
مسأله سوم استقامت است. ما باید کار را ادامه بدهیم. کلمه فارغ التحصیل را باید از آموزش و پرورش و دانشگاه حذف کنیم. زن حامله فارغ می‌شود. هیچوقت انسان از تحصیل فارغ نمی‌شود. اگر فارغ التحصیل داشتیم خدا به پیغمبر نمی‌گوید: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی‏ عِلْماً» (طه/114) وقتی به پیغمبر می‌گوید: تو فارغ التحصیل نیستی، به موسی می‌گوید، تو فارغ التحصیل نیستی، نزد حضرت خضر برو و یک علومی دارد، یاد بگیر. ما فارغ التحصیل نداریم. باید ادامه داشته باشد. می‌دانید امسال چه ضرری کردیم؟ دوازده میلیون بچه مدرسه‌ای تابستان تعطیل بودند. ماشین حساب ندارم. دوازده میلیون، یک میلیون هم مربی و معلم بیکار داشتیم. دوازده میلیون و یک میلیون، سیزده میلیون. پنج میلیون هم دانشجو بیکار بودند. هجده میلیون آدم، هجده میلیون ضرب در صد روز، سه ماه تابستان، هجده میلیون صد روز تابستان آتش گرفت، همینطور... خوب‌هایشان یک زنجیر گرفتند سی سانت، دور انگشت چنین کردند و تمام که شد، چنان کردند. خوب‌هایشان هستند، بدهایشان که... یعنی ما داریم عمرسوزی می‌کنیم. هروئین را می‌سوزانند. زباله را می‌سوزانند. ما داریم نسل نو، عمر بچه‌ها را می‌سوزانیم. یک انقلابی باید بشود و یک نهضتی باید بشود و توصیه‌ی امثال بنده فایده ندارد. یک انقلابی باید بشود، ریشه علوم بی فایده را کنار بریزند، علوم با فایده را جایگزین کنند. اصلاً لازم نیست درس بخوانیم.
من نمی‌دانم در سخنرانی‌هایم گفتم یا در تلویزیون گفتم. چون خیلی حرف می‌زنم گاهی نمی‌دانم چه گفتم. اگر در تلویزیون گفتم، معذرت می‌خواهم. آقا شما می‌خواهی چه کنی؟ من می‌خواهم دکتر کشاورزی شوم. اصلاً لازم نیست دانشگاه بروی. برو ژاپن در سطل آب گوجه کاشتند. پنجاه کیلو گوجه برداشت کردند. ببین چه کرد که در سطل آب پنجاه کیلو گوجه برداشت. اگر این فرمول را در ایران پیاده کردی، شما دکتر کشاورزی هستی. یک ساعت هم لازم نیست دانشگاه بروی. ما الآن فارغ التحصیل دانشگاه کشاورزی، فوق لیسانس دارد، رئیس دانشگاه به من می‌گفت. می‌گفت: فوق لیسانس کشاورزی است، رئیسش می‌پرسد: برگ چغندر بزرگتر است یا برگ شبدر؟ می‌گوید: نمی‌دانم. کلاس‌ها و حرف‌ها را یک جایی لازم است. به جای کلاس در کارخانه برویم. به جای کلاس در کارگاه برویم. به جای کلاس در بیمارستان برویم.
استقامت، خودتان را فارغ التحصیل ندانید. استفاده از زمان، شب‌ها طولانی می‌شود. شب‌هایی که طولانی هست، شب یلدا هندوانه بخوریم. آخر هندوانه خوردن هم کار شد؟ هندوانه بخور، ولی هندوانه و آجیل و فلان فرعیات است. از زمستان بیشتر استفاده کنیم. از شب‌های طولانی بیشتر استفاده کنیم. این سوادهایی که ما می‌خوانیم خیلی کم است. قرآن به همه باسوادهای کره زمین گفته: یک ذره! باسوادهای کره زمین همه شما یک ذره سواد دارید. آیه‌اش این است. «وَ ما أُوتِیتُمْ‏ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا...» کسی بقیه‌اش را می‌داند؟«الا...» با هم بگویید... «الّا قَلِیلًا» (اسراء/85) ترجمه‌اش این است همه شما با هم قلیل، یک ذره سواد دارید. سواد نداریم. بنابراین استقامت...
7- برکت، عامل پایداری کارهای نیک
همراه با برکت، بعضی کارها هم برکت دارد و بعضی کارها برکت ندارد. چند بار از این خیر می‌بینند. گاهی وقت‌ها مال برکت ندارد. یک پیرمردی مرده بود در جلسه فاتحه‌اش، آقایی که بالای منبر رفت، روضه علی اصغر خواند. صاحب عزا ناراحت شد که این پدربزرگ ما نود سالش است، شما روضه علی اصغر خواندی؟ گفت: من کار به عمرش ندارم. چقدر از عمرش استفاده کرد؟ سرمایه‌اش را کجا خرج کرد؟ عمرش را در چه راهی صرف کرد؟ چه چیزی جمع کرد و به چه کسی داد؟ چه گره‌ای را از جامعه باز کرد؟
هفته گذشته هندوستان بودم، کسی آمد من نمی‌شناختم. گفتند: ایشان نفر اول هند است. بودایی‌ها و مسیحی‌ها وشیعه و سنی، چهره محبوب بود. گفتم: ببخشید چه کرده است؟ گفتند: ایشان یک بیمارستان هزار تختخوابی ساخته است. گفتم: خوب حالا شد کار. دیگر چه کرده است؟ گفتند: بچه‌های فقیری هم که استعدادشان خوب است، بانی می‌شود اینها را تا دکترا می‌برد. بچه را تحویل می‌گیرد، استعدادش خوب شود و درس خوان شود. منتهی پول ندارد، پول نداشتن عیب نیست. یعنی گاهی وقت‌ها انسان از عمرش استفاده کند. اینهایی که وقف می‌کنند، عمرشان برکت دارد. وقف نکنید، خانه شما دو تا سه تا شود، بچه‌ها می‌برند. اما اگر وقف کنید، امت خیرش را می‌برد.
بخش عظیمی از بدن ما آب است. بنده که بچه کاشان هستم. در کاشان آب انبار بود. الآن لوله کشی شده است. قبلاً آب از آب انبار می‌خوردیم. آب انبارها وقفی بود. یعنی بنده بدنم از آب است. آب هم از آب انبار است. آب انبار هم وقفی است. یعنی به وقف می‌رسیم. همه مردم... لازم نیست وقف کننده زمین داشته باشد. یک کتابی را وقف کنیم. عقل ما برسد اینکه زاییده به جای شیرینی که چند دقیقه تمام می‌شود، یک کتاب کودک آقای فلسفی را برایش ببریم. این آقا عروس شده، داماد شده، یک کتاب آئین همسرداری به عروس و داماد بدهیم و بگوییم: این رقمی زندگی کنید. چرا گل بدهیم؟ چرا شیرینی بدهیم؟ نمی‌گویم گل و شیرینی. چرا فقط اینها؟ هزار نفر که گل و شیرینی می‌برند، دو نفر کتاب نمی‌برد. این کار مبارک...
پرهیز از سوء استفاده؛ اینها همین بحث درسهایی از قرآن، چند تا فرهنگی، بدون اینکه من اینها را پولشان بدهم، نه امر کنم. نه امر من نفوذ دارد، نقشی ندارم. اینها خودشان نشستند، گفتند: این بحث مفیدی است. بیاییم از آن سؤال طرح کنیم، یک دفتر ترویج درست شد، چند میلیون بچه را نشاند. تدبیر کنیم. الآن بعضی از شهرهای بزرگ از جمله تهران خیلی مسجد کم دارد. شما هرجای تهران سیگار و بیسکوییت خواسته باشی، با بیست متر تکان خوردن یک مغازه هست. اما بعضی از جاهای تهران بخواهی نماز بخوانی، باید چندکیلومتر بروی، مسجد نیست. می‌گوییم: چیه؟ می‌گویند: زمین نیست. بعد می‌بینی آموزش و پرورش زمین دارد. آقاجون دویست متر زمین، آنجایی که زمینش بزرگ است، نه مدرسه‌های کوچک، دویست متر حیاط را بدهید، یک سالن بسازند. یک در داخل کوچه باشد که برای مردم، ماه رمضان، محرم و عاشوا بروند. یک در هم داخل دبیرستان باشد. یعنی زمین از آموزش و پرورش باشد. می‌شود حل کرد. کشوری که هشت سال با صدام جنگید و شاه را بیرون کرد، اینها دیگر چیزی نیست. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
ما باید استفاده کنیم. چطور از کلمات استفاده کنیم؟ صورتت را مگر نمی‌شویی؟چه کسی هست که صورتش را نشوید؟ اسلام گفته: وقتی خواستی صورتت را بشویی قصد وضو کن. حتی می‌خواهی بخوابی، وضو بگیر و بخواب. وضو بگیری و بخوابی، تا صبح هم که بخوابی ثواب عبادت داری. می‌خواهی نماز بخوانی، در دستشویی، مسواکت را دربیاور و مسواک بزن. مسواک که بزنی، یک رکعت، هفتاد برابر می‌شود. یک خرده گلاب، سی برابر بخاطر گلاب اضافه می‌شود. سرت را شانه کنی سی تا هم برای شانه اضافه می‌شود. شانه سی تا، گلاب سی تا، مسواک هفتاد تا. پس می‌توانیم استفاده کنیم. می‌خواهی در اداره بنشینی. صندلی‌ات را کج کن. قبله اینطور است، صندلی‌ات را هم این طرف کن. هرکار اداری می‌خواهی بکنی صندلی‌ات را به قبله کج کن. نشستن رو به قبله عبادت است. چادر برای خانمت می‌خری، می‌توانستی روز دیگر بخر، می‌توانستی روز تولد حضرت زهرا بخر. روز زن، روز مادر، تو که چادر می‌خری، قرآن گفته: «صِبْغَةَ اللَّه‏» (بقره/138) یعنی کارهایتان را رنگ الهی کنید. یکی از کارهای الهی این است که پسرهای خوب و دخترهای خوب که استعداد دارند، زورکی نه، با استعدادها بیایند طلبه شوند.
 من زیاد سفر خارج رفتم. هرچه می‌روم می‌گویم: عجب! در هر کشوری پانصد تا مطهری می‌خواهیم آنوقت در کشور خودمان پنج تا هم نیست. قرآن ما به چهل، پنجاه زبان ترجمه شده است. کتاب مسیحی‌ها، به دو هزار زبان ترجمه شده است. ما عقب هستیم. طلبه شویم آن هم نه طلبه‌ی محلی و منطقه‌ای، طلبه‌ی بین المللی شویم. بیایید طلبه شویم. چون الآن الحمدلله یکوقتی دکترهای ما قبل از انقلاب هندی و پاکستانی بودند. الآن دکتر زیاد داریم. دکتر، لیسانس، فوق لیسانس، به وفور است. الآن اسلام شناس نداریم.
8- دعوت دانش‌آموزان مستعد به تحصیل در حوزه‌های علمیه
شما بچه‌ها که درسهایی از قرآن نمره آوردید، این نوجوانی که برای من مداحی کرد، خیلی استعداد داشت. قاری قبلش همینطور، ما یک تکان خوردیم در آموزش و پرورش، صدها هزار حافظ قرآن داریم. حافظ کل و جزء و پنج جزء و ده جزء داریم. حالا که استعداد مذهبی شما روی عشق هست، زور نمی‌شود. اگر علاقه‌مند هستید، بیایید طلبه شوید. غصه دنیا را نخورید. خدا به سوسک‌های سوراخ‌ها روزی می‌دهد. اگر روزی‌ات باشد آخوند هم باشی وضعت خوب می‌شود. اگر روزی‌ات نباشد، تاجر سکه هم باشی ورشکست می‌شوی. یکوقت روزی آدم هست و یکوقت روزی آدم نیست. نهنگ‌ها در دریا و اقیانوس‌ها ماهی‌های مرده را می‌خورند. جرمش لای دندانش می‌رود، مسواک می‌خواهد. نهنگ مسواک از کجا بیاورد؟ بالای دریا می‌آید دهانش را باز می کند. پرنده‌ای کوچک هست دو شاخک دارد. یکی بالا و یکی پایین، مثل کلنگ دو سره است. این پرنده در هوا گرسنه می‌شود. می‌آید در دهان نهنگ می‌نشیند و جرم‌های لای دندان را می‌خورد. این هم نمی‌تواند دهان را ببندد. چون دهان را ببندد شاخک‌ها در دهانش فرو می‌رود. چون شاخک‌ها در سرش فرو می‌رود، این همینطور مجبور است دهانش را باز کند. این آشغال‌های این را می‌خورد، شکم پرنده پر می‌شود. دندان‌های نهنگ هم مسواک می‌شود. خدایی که رزق پرنده‌ی در هوا را لای دندان نهنگ گذاشته است، تو از چه چیزی می‌ترسی. یک موقع جوهرها کم شده است. می‌خواهد داماد شود، می‌‌گوید: می‌ترسم! خرجی از کجا بیاورم؟ خرجی از کجا بیاورم، یعنی خدایا اگر من یکی باشم تو قدرت داری. اگر ازدواج کردم و دو تا شویم، تو قدرت نداری. این مشکل اعتقادی دارد. می‌گوییم: چرا بچه‌دار نمی‌شوی؟ می‌گوید: می‌خواهیم راحت باشیم. خوب چطور تفریح می‌کنید؟ با شوهرم می‌رویم در پارک می‌نشینیم و از رستوران هم پیتزا می‌خریم و می‌خوریم. یعنی لذت را در پیتزا می‌بیند. لذت این است که بچه را بغل کنی و ببوسی. می‌گوییم: چرا یک بچه؟ می‌گوید: آدم دو تا داشته باشد به تربیتش می‌رسد. دروغ است. هیچ دلیلی ندارد آنهایی که بچه‌شان کم است، ادبشان بیشتر است. آدم هست ده تا بچه دارد یکی از یکی دیگر بهتر است، آدم هست دو تا بچه دارد، دو تا گوساله دارد. (خنده حضار) اینطور نیست که هرکس بچه‌اش کمتر باشد، به تربیتش بیشتر برسد. اینطور نیست و دروغ است. از این دروغ‌ها الی ماشاءالله بوده و خواهد بود.
خدایا تو می‌دانی چقدر طبیعت را هدر کردیم. آب هدر رفت. خاک هدر رفت. استعداد و نیروی انسانی هدر رفت، کتاب و کاغذ هدر رفت. همین صرفه جویی! معاون وزیر و آموزش و پرورش قبل می‌گفت: بعضی کشورها که کاغذ می‌فروشند یعنی به دنیا صادر می‌کنند، بعضی کتاب‌هایشان را چند سال می‌خوانند. یعنی امسال یک بچه می‌خواند و سال دیگر یک بچه دیگر می‌خواند. چند بار می‌خواند. اما ما که کاغذ می‌خریم، اگر یک سال بچه های ایران تصمیم بگیرند کتاب‌هایشان را تمیز نگه دارند و سال بعد به یک بچه دیگر بدهند، یک سال پول چاپ کتاب مسأله مسکن معلمین آموزش و پرورش را حل می‌کند. چند صد میلیارد تومان پول کاغذ می‌شود. یک سال بچه‌ها بهداشت را رعایت کنند و کتاب را تمیز نگه دارند، سالی یک کتاب آموزش و پرورش چاپ نمی‌کند. بگوییم: بودجه‌اش را به معلمین برای تهیه مسکن وام می‌دهیم. بچه‌ها می‌توانند مسکن معلمشان را حل کنند. ملعمی که مسکن‌اش حل شد، دیگر لازم نیست شغل دوم بگیرد و تاکسیرانی کند.
خدایا هرجا هرچه را هدر دادیم، گذشته ما را ببخش و بیامرز. از الآن تا ابد به ما بهترین نیت، بهترین عمل، به ما توفیق بده هیچ یک از نیت‌هایت را هدر ندهیم. از آموزش و پرورش، دوستانمان در دفتر ترویج، از عزیزانی که در مسابقات شرکت کردند تشکر می‌کنم. اینکه معاون محترم وزیر آموزش و پرورش فرمودند: هر بچه‌ای دو سه نفر را برای شرکت دعوت کند، این را تمرین کنید. اگر شما توانستی دو بچه را دعوت کنی به خیر، بزرگ هم بشوی این کار را خواهی کرد. اگر حالا نفوذ کلام در یک نفر نداشته باشی، بزرگ هم شوی نفوذ نخواهی داشت. نفوذتان را از بچگی تمرین کنید.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد