درسهایی از قرآن

پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن

درسهایی از قرآن

پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن

صرفه جویی در مصرف آب

صرفه جویی در مصرف آب

تاریخ پخش: 16/05/93

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

مسأله‌ی آب خیلی در قرآن آمده است. اول اینکه می‌گوید: هر موجود زنده‌ای از آب است. «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ» (انبیاء/30) سرچشمه‌ی هر زنده‌ای آب است. «خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماء» (نور/45) آب قبل از خاک بوده است. «وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماء» (هود/7) قرآن می‌گوید: قبل از اینکه سلطه‌ی خدا بر خاک باشد، بر آب است. در زندگی ما، حیات ما آب است. شرط آبرسانی، اسلام نیست، به کافر هم باید آب داد.

1- تأمین آب برای کافر و دشمن

در یک ماجرایی، در سفری یک نفر دست تکان می‌داد. امام صادق به یارانش فرمود: برای چه دست تکان می‌دهد؟ یاران رفتند و برگشتند، گفتند: تشنه است. گفت: آب دادید؟ گفتند: نه. فرمود: چرا؟ گفتند: یهودی است. فرمود: یهودی باشد. مگر به یهودی می‌شود تشنگی داد؟ بروید آبش بدهید. آب را نباید قطع کرد.

حضرت امیر می‌فرماید: اگر به جنگ می‌روید دشمن را بکشید، یا دشمن شما را بکشد، آب را قطع نکنید. آب را مسموم نکنید. جنگ هم اخلاقی دارد. فحش ندهید، به کسی که فرار می‌کند، در کمرش تیر نزنید. جنگ هم اخلاقی دارد.

  
نقل شد برای حضرت امیر شیر آوردند، فرمود: نصف این شیر را به ابن ملجم بدهید. ابن ملجم فردا اعدام می‌شود ولی امشب مهمان من است. خدا شهریار را رحمت کند.

به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من *** چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا

ابن ملجم قاتل است ولی اسیر است و در زندان است. ما باید سعی کنیم اگر کسی را زندانی می‌کنیم، زن و بچه‌اش فاسد نشوند. بچه‌هایش مشکلی نداشته باشند. یعنی یک مشکل ایجاد ده مشکل دیگر نکند. این مهم است.

یکی از چیزهایی که ما از آن غافل هستیم این است که مادیات و معنویات به هم خورده است. در قرآن 115 کلمه‌ی دنیا و 115 کلمه‌ی آخرت است. این تصادف نیست. پایان نامه دکترا و رساله اجتهاد مجتهد نیست. تنزیل، از کجا نازل شده است؟ «تَنْزیلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى‏» (طه/4) هستی را آفریده است. دنیا و آخرت به هم گره خورده است. می‌گوید: اگر غذا خوب خوردی، باید بلند شوی عبادت کنی. «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ» از غذاهای طیب بخور، بعد می‌گوید: «وَ اعْمَلُوا صالِحا» (مؤمنون/51) از انرژی‌اش هم استفاده کن. یعنی اگر سیب خوردی، باید بنده خدا باشی، بنده خدا هم که بودی، باز در بهشت بهترین میوه‌ها را می‌خوری. یعنی از نماز شب گلابی درمی‌آید، از گلابی نماز شب درمی‌آید. اینها در هم است. اگر گلابی خوردی، نماز شب بخوان. نماز شب بخوانی، گلابی‌های بهشت را به تو می‌دهند. دنیا و آخرت به هم گره خورده است.

2- دعا و استغفار برای نزول باران

یک سری از کم آبی‌های ما به خاطر گناهان است. دلیل؟ قرآن است. «اسْتَغْفِرُوا» استغفار کنید، «تُوبُوا» توبه کنید، بعد می‌گوید: «یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارا» (هود/52) باران می‌آید. نماز باران شوخی نیست. دعای باران شوخی نیست.

ما گاهی وقت‌ها بد برنامه‌ریزی می‌کنیم، چون بد برنامه‌ریزی می‌کنیم خدا از ما می‌گیرد. یک آیه برای ابراهیم داریم، می‌گوید: همه چیز به تو دادم. «سَخَّرَ» هفت، هشت بار «سَخَّرَ» پشت سر هم آمده است. «وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْک‏» (ابراهیم/32)، «وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَر» (ابراهیم/33)، «وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهار» (ابراهیم/33)، در آخر می‌گوید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ» (ابراهیم/34) تو مدیریت نداری. حدیث داریم کسی که آب و خاک دارد ولی گندم می‌خرد. «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً» کسی که هم آب و هم خاک دارد، اما «ثُمَّ افْتَقَرَ» حال کشاورزی ندارد، «فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ» (وسایل‌الشیعه/ج17/ص40) خدا دور کند این جمعیت را از لطف خودش، که آب و خاک دارد... اسراف گناه کبیره است.

در رساله امام هست که اسراف گناه کبیره است. ما خیلی گناه کبیره می‌کنیم. هرکس حرف مرا می‌شنود، یک استغفار بکند. خدایا هرچه اسراف کردیم در هر چیزی ما را ببخش.

عمرمان را اسراف می‌کنیم. زن‌ها چقدر اسراف می‌کنند، مهمانی دارد، از یک ترب یک گل درست می‌کند. این ترب را مهمان می‌خورد، خرد کن برود. آخر کسی را که بخواهند اعدام کنند، کت و شلوارش را اتو می‌کنند. کسی را که می‌خواهند از بالا هل بدهند پایین برود، زلف‌هایش را شانه می‌کنند؟ تُرُبی که زیر دندان می‌رود له می‌شود چرا گل می‌کنید؟ این گل را روی یک پارچه درست کن که ماندگار باشد. من گاهی غصه می‌خورم که بعضی از این طاغوتی‌ها کله‌شان کار می کرده است. شاه عباس یک شاه طاغوتی بوده است. ولی یک کاروانسرای شاه عباسی ساخته است، چهارصد سال است در بیابان‌ها مانده است. ما چه می‌کنیم؟ ما بنر می‌زنیم. فردا جِر می دهند! یعنی کار فرهنگی ما بنر است. شاه عباس چهارصد سال و ما یک روز! چرا کارهای ما اینطور است؟ سمبل می‌کنیم. چرا می‌گویند در ایران خانه چهل ساله، پنجاه ساله ارزش ندارد. فقط زمینش را قیمت می‌کنند. اما در اتریش خانه بعد از 150 سال، دویست سال کلنگی می‌شود. نظام مهندسی ما خواب است. ما 600 هزار مهندس در نظام مهندسی داریم. این 600 هزار مهندس همه مسلمان هستند، خوب اینها می‌توانند نظارتی کنند. زشت است که بگویند: در جمهوری اسلامی خانه بعد از سی سال یعنی کف! هیچی! من این را باز هم گفتم که یک سوم از بودجه مملکت خرج ساخت و ساز می‌شود. هر چهل سالی که  خانه محو می‌شود، فقط زمینش را قیمت می‌کنند، یعنی هر چهل سال یک سوم از پول مملکت دود می‌شود. این اسراف نیست؟

3- رعایت بهداشت آب

شما در سازمان آب هستید. تا می‌گویم اسراف، ذهن شما در آب می‌رود. اسراف در عمر هم هست. بهداشت آب خیلی مهم است. امام دید کسی دارد در آب آشامیدنی غسل می‌کند. فرمود:  «وَ لَا تُفْسِدْ عَلَى الْقَوْمِ مَاءَهُمْ » (کافی/ج3/ص65) این آب آشامیدنی است. تو چه حقی داری در این آب غسل می‌کنی؟

بعضی‌ها گیر مخی داریم. کسی سطل آشغال را در رودخانه ریخت. گفتند: خانم چرا این آشغال‌ها را ریختی؟ گفت: در این سطل خرده نان است، می‌ترسم گناه داشته باشد!!! بعضی‌ جاها که لوله‌های فاضلاب را به رودخانه‌ها باز می کنند. بعضی سطل آشغال‌هایشان...

امیرالمؤمنین یک خلافی از جوان‌های کوفه دیده بود. از دستشان ناراحت شد، پیرمردها گفتند: آقا اینها جوان بودند. اینها را ببخشید. جوانی کردند. فرمود: خیلی خوب! حالا شما آمدید من این جوان‌ها را می‌بخشم! به شرطی که شما ریش سفیدهای کوفه بروید تمام خانه‌هایی را که آب فاضلابشان را در کوچه رها کردند همه را جلوگیری کنید. اگر این کار را کردید، من جوان‌ها را می‌بخشم. یعنی شرط بخشش جوان‌های کوفه این بود که ریش‌سفیدهای کوفه جلوی تمام فاضلاب‌ها را بگیرند. حدیث داریم حقی ندارید در چاه آب، آب دهان بیاندازید.

امام روز عاشورا روی صندلی نمی‌نشست، به احترام امام حسین روی زمین می‌نشست. مرحوم کوثری روضه می‌خواند. ایشان یک دستمال درآورد و شروع به گریه می‌کرد. وقتی گریه می‌کرد، کتف‌های امام تکان می‌خورد. وقتی بدن و کتف‌ها تکان می‌خورد، ترشحی از بینی امام پیدا شد، امام یک دستمال دیگر برداشت، زیر آن دستمال اشک با دستمال دیگر نوک بینی را پاک کرد. این یعنی چه؟ یعنی دستمال بینی باید با دستمال اشک جدا باشد. آب آشامیدنی با آب باغچه باید جدا باشد. ما نباید از اینها درس بگیریم؟ من یک چیزی می‌گویم، تلویزیون خواست پخش کند، نخواست نکند. زشت است ولی معلم نباید فکر زشت باشد.

الآن مخ‌های شهرداری به این رسیده که زباله‌های تر و خشک را از هم جدا می‌کند. خیلی ابتکار است. در طول تاریخ همینطور بوده است. غذایی که انسان می‌خورد، زباله‌های آبی از مثانه بیرون می‌آید. زباله‌های غیر آبی از روده بیرون می‌آید. خدا زباله ها را تفکیک کرده است. تازه مهندسین ما به این رسیدند که زباله‌ها را تفکیک کنند. همین هواپیما را از پرنده ساختند. یعنی نگاه کردند پرنده چطور می‌پرد، هواپیما را ساختند. اردک پالش چرب است، چون گاهی می خواهد در آب برود و گاهی بیرون بیاید. اگر بال اردک چرب نباشد، اردک خفه می‌شود. چون بال چرب است، چربی آب را پس می‌زند. آب در بال فرو نمی‌رود. چون آب را پس می‌زند مثل لباس‌های شنا است که آب را نمی‌گیرد. لذا لباس شنا را فشار می‌دهی شاید نصف استکان آب بیرون بیاید. اگر پارچه‌ای باشد سنگین می‌شود و آدم را زیر آب می‌برد.

ما از همین پرنده هواپیما را طراحی کردیم. نگاه کنیم خدا چه کرده است؟ از مردم کمک بگیرید. الآن وزیر محترم اینجا نشسته است. من اعلام می‌کنم هرکسی در ایران برای صرفه جویی آب طرحی داد، روابط عمومی وزارتخانه بررسی کند و یک جایزه‌ای هم بدهد. حالا جایزه از ربع سکه تا حج تمتع بیست میلیونی باشد. طرح ملی باشد. گاهی خود مردم چیزی به ذهنشان می‌رسد که به ذهن ما نمی‌رسد. طراحی کنیم چه کنیم که مصرف آب کم شود. بد است بگویند: ایران اینطور است... ما دشمن داریم. هروقت ایران به بن بست برسد، دشمن شاد می‌شود. نگذاریم دشمن شاد شود. خودمان مشکلات خودمان را حل کنیم.

4- آداب آب خوردن

اسراف در مساجد، در هیأت‌ها، به اسم دین... بهداشت آب، در آب آشامیدنی نباید غسل کرد. آب خوردن آدابی دارد. 1- آب یخ نخورید. 2- آب را هم بمکید. چون معده داغ است، یک باره آب یخ روی معده نریزید. سه بار بخورید. یک مقدار تأمل کنید. ظرف آب را کاغذ بگذارید. از حاج احمد آقا نقل شد که امام آب خورد، مقداری از آب ماند. یک دستمال کاغذی رویش گذاشت، حاج احمد آقا پرسید: چه می‌کنید؟ فرمود: عصر هم تشنه شوم، باقی‌اش را می‌خورم. من نمی‌خواهم آب را دور بریزم. امام ما این است. دستمال بینی با دستمال اشکش جداست. اینها تربیت دارد.

من یکوقت بیمارستان رفتم. پزشک‌ها دور مرا گرفتند و از امام تعریف کردند. گفتم: شما برای اینکه رهبر انقلاب است، بنیان‌گزار جمهوری اسلامی است. گفتند: ما روی رشته خودمان امام را دوست داریم. دستمال اشکش با دستمال دیگر فرق دارد.

از مردم طرح بخواهیم، چه کنیم مصرف آب کم شود؟ بیابان‌هایی که آب کم است، درخت‌هایی در آن حاصل می‌آید. من چیزی در ذهنم است. نگویم... چرا بگوییم که بعد عذرخواهی کنم. شنیده‌ام که درخت پسته خیلی نیاز به آب ندارد. درخت بادام هم همینطور است. شاید سالی دوبار آب بخواهد. ما بیابان‌های خشک چیزهایی که هر روز آب می‌خواهد می‌شود از آن طرفش استفاده کرد. ما از این باغچه چه استفاده‌ای کنیم؟ فکر ماندگار کنیم. ریحان و نعنا هردو سبزی است، ولی نعنا ماندگار است. ریحان را باید تازه خورد. لیموی ترش و شیرین هردو لیمو هستند، ولی لیموی ترش ماندگار است. لیموشیرین بعد از ده دقیقه تلخ می‌شود. چه کنیم ماندگار باشد؟ چه کنیم ارزان باشد؟

یکی از آشنایان ما مدیر تنیس است. [درست می گویم. تنیس...] من یکوقت می خواستم روی تخته سیاه باطوم بنویسم. باطو را نوشتم. آخر گفتم: «م» یا «ن»؟ باطوم است یا باطون است؟ زمان شاه بود پای تخته سیاه گیر کردم. گفتم: این آخرش «م» است یا «ن». گفت: حاج آقا باید چند تا را بخوری تا بفهمی! (خنده حضار)

حالا ما همه چیزی را بلد نیستیم. یکی از آشنایان ما مدیر تنیس شده بود. گفتم: چرا مدیر تنیس شدی؟ گفت: مگر عیب دارد؟ گفتم: مدیر والیبال می‌شدی. گفت: چه فرقی دارد؟ گفتم: زمین والیبال کوچک است. ده نفر مشغول هستند. تنیس زمینش بزرگ است، دو نفر مشغول هستند. تو که قرار است مدیر شوی، مدیر جای مفیدتری شوی. بنشینیم فکر کنیم چه کنیم مفید باشیم. حتی در ستایش خدا میلیاردی فکر کنیم. شما حق ندارید در نماز بگویید: «سمع الله لحمدی». یعنی خدا ستایش مرا می‌شنود. «حمدی» حق نداری بگویی ستایش من. باید بگویی: «سمع الله لمن حمده». یعنی تمام میلیاردها انسان و جن و فرشته. «حمدی»، «حمده» یعنی با یک جابجایی فرد میلیاردی می‌شود. ما از مردم طرح بگیریم.

5- جدی بودن کمبود آب

ای مردم ایران، چاه‌هایی که چهل متر می کندند به آب می‌رسیدند، حالا دویست متر شده است. این باغچه را شب آب بده. روز آب بدهی بخار می‌شود. با آب پاش آب بده، آبیاری قطره‌ای کن. دولت هم اعلام کرده اگر آبیاری قطره‌ای باشد، من خودم هم سرمایه‌گذاری می‌کنم. باقی‌اش را هم که تو سرمایه‌گذاری می‌کنی، وام می‌دهم. اگر ما با اسلام ایران را بسازیم همه دنیا مسلمان می‌شوند. می‌گویند: ببین ایرانی‌ها هم مرگ بر آمریکا گفتند، هم مرگ بر اسرائیل گفتند، هم روز به روز قدرت و عزتشان زیادتر شد. پس می‌شود اسلام می‌تواند اداره کند. کار شما زیبایی اسلام است. وگرنه می‌گوید: ببین مسلمان‌ها در زندگی خودشان هم ماندند. یک روز آب ندارند، یک روز برق ندارند، یک روز نفت ندارند. والله قسم اگر ما با هم بودیم، کمر آمریکا را می شکستیم. مسلمان‌ها غیرت داشته باشند، بگویند: شش ماه اجناس آمریکایی نمی‌خریم! کمر آمریکا می‌شکند. ما هم می‌توانستیم آمریکا را تحریم اقتصادی کنیم. اما این شیوخ کذایی عرب و این عیاش‌های غیر عرب همه می‌خواهند ماشینشان آمریکایی باشد. آمریکا نفت مسلمان‌ها را می‌خرد، پولش را هم می‌گوید: اسلحه بخرید و به جان همدیگر بیفتید. هم نفتمان از بین برود، و هم پولمان خرج اسلحه شود و هم به جان خودمان بیفتیم.

از مردم طرح بگیرید. گاهی مردم طرح‌های خوبی می‌دهند. گاهی طرح‌های عوام از طرح‌های خواص مفیدتر و ارزانتر است. البته به خواص بر نخورد. من هم جزء خواص هستم. چه راه ارزانی داریم برای اینکه مصرف برق کم شود؟ مصرف آب کم شود؟ در دانشگاه‌ها بیشتر انتقال علم است. تولید علم نیست. کم است. یک کتاب را از خارج ترجمه کردند. شما استاد دانشگاه به دانشجویانت بگو آزاد هستید، خودتان طرح بدهید. شما خودتان برای ساختمان طرح بدهید. ممکن است یک دانشجو یک طرحی بده که به مغز همان کتاب‌های ترجمه شده هم نرسیده باشد. به خودمان اطمینان داشته باشیم.

6- توجیهات اسراف کاران

از مردم برای صرفه‌جویی طرح بگیریم. آقایان و خانم‌هایی که اسراف می‌کنند، توجیهاتی دارند. می‌گوییم: چرا اسراف می‌کنی؟ می‌گوید: اگر امکانات باشد، ترقی بیشتر است. دروغ است. بله امکانات مفید است، اما ترقی ربطی به امکانات ندارد. حاج احمد آقا می‌گفت: کتاب‌های امام از دویست تا بیشتر نشد. امام دنیا را تکان داد. محسن قرائتی با کم و زیادش پنج، شش هزار کتاب دارد، هیچی! اینکه اگر همه بچه‌های ما کامپیوتر و لپ تاب داشته باشند، همه بچه های ما ماشین داشته باشند، اینطور نیست. بعضی وقت‌ها فامیل‌ها سعی می‌کنند خانه‌ی بچه‌هایشان کنار هم باشد. ما دلیلی نداریم آنهایی که بچه‌هایشان پیش هم هستند زندگی‌شان خوشتر است. گاهی نزدیک هم هستند دعوایشان بیشتر است. آنهایی که دورتر هستند، زندگی‌شان شیرین‌تر است. اینکه گاهی وقت‌ها ما ولخرجی می‌کنیم و می‌گوییم: این امکانات باشد، رشد ما بیشتر است. توجیه است. گاهی می گوییم: در شأن ما توجیه است. گاهی می گوییم: چشم و هم چشمی!

حضرت فرمود: یا حمران! «وَ انْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ دُونَکَ» (مستدرک/ج12/ص310) در زندگی به کسانی نگاه کن که از تو پایین‌تر هستند. به بالا دستی‌ها نگاه نکن. «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْک‏» (حجر/88) خدا به پیغمبرش می‌گوید: چشم‌هایت را خیره نکن به اینهایی که در رفاه هستند. چرا اسراف می کنیم؟ چشم و هم چشمی! این خانه دو رقم غذاست، آن خانه دو رقم غذاست. این خانه چهار رقم غذاست و آن خانه پنج رقم غذاست. یا چشم و هم چشمی است، یا آبروداری است. یا شأن ما است. یا می‌گوییم: اینها جزء شعائر اسلامی است.

7- آفات و آسیب های اسراف در جامعه

خطرات اسراف: یک بیماری است. خیلی از افرادی که اسراف می‌کنند بیمار می‌شوند. پرخوری می‌کند، بیمار می‌شود. قرآن گفته: «وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» (اعراف/31) بخور ولی پرخوری نکن. اسراف یک سری از عوارضش بیماری است. به حرام می‌افتد. چون وقتی می‌خواهد ولخرجی کند از پول حلال که خیلی درآمد ندارد خرج کند. خودش را از درآمدهای حرام طراحی می‌کند، سراغ درآمد حرام می رود که به عیاشی‌ها و ولخرجی‌هایش برسد. اگر کسی می‌خواهد این را یک تابلو کند، خیلی خوب است. خطرات اسراف! 1- ولخرجی ما را به درآمدهای حرام می کشاند. 2- اسراف ما را به بیماری‌هایی می‌کشاند. 3- اسراف ما را وابسته می‌کند. دلم می‌خواهد این شیشه‌هایی که از فرانسه می‌آید چیه... [کریستال] می‌خواهیم بشقاب ما تکراری باشد. می‌خواهیم فرشمان فلان نقشه باشد. می‌خواهیم لوستر ما چنین باشد. خیلی وابسته شدیم. جوان آرایشگاه رفته می‌گوید: چطور درست کنیم؟ می‌گوید: اینجا ژاپنی، اینجا بلژیکی، اینجا اتریشی، یعنی دیگر اختیار ریش و سبیلش دست خودش نیست. آدم اسرافکار دلش می‌خواهد هرچه از هرکجا هست، وابسته‌تر است. «الْحُرُّ عَبْدٌ مَا طَمِع‏» (مستدرک/ج12/ص70) تا مادامی که اهل طمع باشی ولو حر باشی بنده هستی. «وَ الْعَبْدُ حُرٌّ إِذَا قَنِعَ» قناعت کنی برده هم باشی آزاد هستی. آدم اسرافکار به بشریت تعهد ندارد. می‌گوییم: هزاران آدم گرسنه هستند، می‌گوید: باسمه تعالی به درک! من خوب باشم، اسرافکار آدم بی‌غیرتی است. بی‌تعهد است. بی‌تفاوت است.

اسرافکار آرامش جامعه را بر هم می‌زند. فاصله طبقاتی به وجود می‌آورد. چرا گفتند: لباس شهرت حرام است. وقتی کسی با یک لباسی آمد، همه مردم دارند راه می‌روند. یکبار می‌گوید: این لباس، این ماشین، این ساختمان تعادل را به هم می‌زند. طبقات ایجاد می‌شودو ایجاد طبقات اختلافات طبقاتی زیاد شد، اقتدار جامعه به هم می‌خورد. اسراف کار بخیل است. چون به جای اینکه خرج مردم کند، می‌خواهد خرج خودش کند. کسی که اسراف می‌کند، حق رهبر شدن ندارد. «وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ» (شعرا/151) اگر دیدید یک آدمی ولخرج است به درد رهبری نمی‌خورد. یک نماینده مجلس خیلی خرج می‌کند، ناهار و شام می‌دهد، خودکار و خودنویس می‌دهد، اگر کسی بریز و بپاشش زیاد است، بگو: از کجا می‌آوری؟ پول حلال که نیست. اینقدر پول حلال از کجا آورده که خرج کاندیداتوری‌اش می‌‌کند. اگر کسی ولخرجی می‌کند، به همین دلیل به درد نمی‌خورد.

یک کسی به کسی حرف زد. بعد تکرار کرد. بعد قسم خورد. طرف گفت: ببین، حرف که زدی باور کردم. تکرار کردی، شک کردم! قسم خوردی فهمیدم دروغ می گویی. اگر کسی دو کراوات روی هم بزند، پیداست این خل است.

یک کسی ریش بلندی داشت. جوان هم بود. صدایش زدم و گفتم: شما می‌دانی این ریش بلند حرام است؟ گفت: از کی تا به حال فقیه شدی؟ به چه دلیل؟ کدام مراجع گفتند: ریش دراز حرام است؟ گفتم: ریش دراز را نگفتند، ولی مراجع گفتند: لباس شهرت حرام است. این پشم که گناه ندارد، منتهی این لباس، لباسی هست که باقی‌ها ندارند. همین که تو خودت را با این لباس به مردم نشان می‌دهی، یعنی به من نگاه کنید. اگر با لباست چشمک زدی، یعنی به من نگاه کنید، تا می‌آیی حرف بزنی من به جای اینکه ببینم چه می‌گویی، ریشت را می‌بینم.

زنگ موبالیش را صدای گاو گذاشته بود. گفتم: حرام است. گفت: کجایش حرام است؟ گفتم: یعنی از اعتدال بیرون می‌روی. مثل باقی‌ها باش. پیغمبر ما طوری می‌نشست که کسی که می‌نشست در جلسه می‌آمد، می‌گفت: «ایکم رسول الله» کدام پیغمبر هستید؟ کارهای ما عادی باشد. مهمانی‌ها، عزاداری‌ها...

حتی دعا می کنند، همه دستشان اینطور است. این وسط یک نفر دستش اینطور است. می‌گویم: ببین، اینکه گفتند: در دعا دستت را بالا کن، دست مقابل صورت. تو که اینطور می‌کنی می‌خواهی بگویی خیلی محتاج هستم و خیلی خدا را قبول دارم. چرا از مرز خارج می‌شوی؟ مثل بقیه دعا کن. همه آمین می‌گویند، این می‌گوید: آمین... می‌گویند: مریض هستی؟ مثل بقیه آمین بگو. صلواتش طور دیگری است. زنگ موبایلش، ریش‌اش، سینه زدنش، خنداندنش،...

امام کاظم فرمود: هرکس کاری کند که نمود داشته باشد و با باقی‌ها فرق داشته باشد، این بیماری دارد. یعنی عقده دارد. یک کمبودی دارد، کمبودش را ... عطسه‌اش با باقی افراد فرق دارد. این دلش می‌خواهد امتیاز داشته باشد. سعی کنیم افرادی که اسرافکار هستند...

یکی از ضررهای اسراف پر کردن جیب بیگانه است. ایجاد اشتغال برای بیگانه است. وقتی می‌خواهیم لباس ما غربی و فلان چیز ما شرقی باشد، آنوقت جوان خودمان بیکار است، ایجاد اشتغال برای آنها کردیم و جوان ما بیکار می‌شود. یکبار دیگر تکرار می‌کنم. خطرات اسراف: 1- بیماری 2- به حرام افتادن، چون ولخرجی پول می‌خواهد. پول حلال که ندارد، دست به کارهای حرام می زند که پول در بیاورد. بیماری هم این است که پرخوری و اسراف می‌کند. بی‌تفاوت بودن، مقاوم نیست. آدمی که اسرافکار است زود از پا درمی‌آید.

تنور شکم دم به دم تافتن *** مصیبت بود روز نایافتن

آدمی که ولخرج است دیگر بعدش نمی‌تواند زندگی خودش را در یک سطحی گذاشته که دیگر نمی‌تواند پایین بیاید. محله اشراف خانه اجاره کرده، سال اول عروس برده است...

یک طلبه قم آمده بود، زنش را می‌خواست نزدیک حرم ببرد. گفتم: نزدیک حرم خانه اجاره نکن. گفت: آخر خانواده... گفتم: ماه عسل است اما نزدیک حرم خانه گران است. سال دیگر بی‌پول شوی، زنت از اینجا جای دیگری نمی‌رود. طوری خرج کن که سال دیگر هم پول داشته باشی. حالا ممکن است امروز فکر بعدش را هم بکنیم.

چند وقت پیش کسی آمد یک پول سنگینی داد. گفت: سهم امام را هم به آیت الله العظمی بده. من مقلد او هستم. گفتم: من نه مجتهد و نه نماینده مجتهد هستم. شما مقلد او هستی خودت بده. گفت: می‌دانی مبلغ چند است؟ گفتم: باشد نمی‌برم.گفت: چرا؟ گفتم: 1- تو امسال این پول را به من می‌دهی، من دفتر آقا می‌دهم. سال دیگر ممکن است تو ورشکست شوی. پول نداشته باشی. آنوقت دفتر آقا می‌گوید: پارسال قرائتی پول آورد، امسال کجا رفت؟ 2- ممکن است من خانه‌ام را عوض کنم و بگویند: بله پول را دادیم رفت خورد. ندیدی قرائتی خانه‌اش را عوض کرد. 3- فردا پسرت در سربازخانه یا جنست در گمرک گیر می‌کند، می‌گویی: قرائتی! بگو ایشان آدم متدینی است. من که گاو نیستم علف بدهی و شیر مرا بدوشی. من حجت‌الاسلام هستم. اگر فکر می‌کنی به من پول بدهی و من فردا از کار تو گره‌ای باز می‌کنم، این کار را نمی کنم.  گفت: چه حساب هایی می‌کنی؟! گفت: بله این خداست که می‌گوید: از عقبه‌اش نمی ترسم. «وَ الشَّمْسِ وَ ضحَُئهَا» (شمس/1) آخرش می‌گوید: «وَ لَا یخََافُ عُقْبَاهَا» (شمس/15) خدا کاری می‌خواهد بکند، از عقبه‌اش نمی‌ترسد. من که یک کاری می‌کنم باید فکر عواقبش هم باشم. تو سال دیگر دین داری یا نه؟ دین داری پولدار هستی یا نه؟ پول داشتی به من می‌دهی یا نه؟ پول می‌دهی بعد از من توقع نداری که من یکجایی به تو کمک کنم. من پایم را از روی مار برنمی‌دارم.

خیلی‌ها پیش من آمدند که آقای قرائتی من می‌خواهم کار خیری را به دست تو بکنم. گفتم: دست شما درد نکند. ولی اگر فکر می کنی، توسط من کار خیری کنی، فردا گره‌ای در مملکت باز کنم، من پیاز را کیلویی یک قران نمی‌توانم عرضه کنم. هیچ کاری نمی‌کنم، آن فرد رفت که رفت... پیداست آمده بود کار خیری کند، کار شر خودش...

خیلی از افرادی هستند... من یک جایی رفتم حرفی زدم، مدیر کل را عوض کردند. تا حالا چند مدیر کل از من دعوت کردند، در سخنرانی، گفتم: این کار شما غلط است. گفتند: چه کسی قرائتی را آورد؟ گفتند: مدیر کل که مدیر کل را برداشتند. چرا ان شیخ را آوردی؟ جلسه قبل من اینجا گفتم: برای چه این سالن اینقدر کج است؟ به شما برنخورد. من بعضی جاها حرف می‌زنم به آنها برمی‌خورد، مدیر کل را عوض می‌کنند. ما حجت‌الاسلام هستیم. رفوگر کارهای غلط مردم نیستیم. والا حجت المسلمین می‌شویم. حجت الاسلام یعنی هرچه دین گفته بگو. حجت المسلمین یعنی غلط‌های مردم را رفو کن.

ما الگو نداریم. حالا باز خوب است ما بهشتی‌ها، مطهری‌ها را دیدیم. باز خوب است آقای اراکی و گلپایگانی و امام را دیدیم. بچه‌هایی که الآن بزرگ می‌شوند، اینها الگویی ندارند. نبودن الگوی مصرف، بگوییم: آقا این دانشمند است. امام الگو بود. با دویست کتاب رهبر دنیا شد. رهبر ایران شد و دنیا را تکان داد. این مدیر کل است. دختر وزیر عروس شد، چقدر ساده! الآن نماینده مجلس است، یک زمانی وزیر بود. فقط پارسال گفتند: آقای دکتر، آن زمان وزیر بود. گفتند: آقای وزیر امروز خیلی مهمان داشتی. گفت: امروز دخترم عروس شده بود. گفت: دخترت عروس بود؟ فقط پاسدارهایش از اینکه چند ماشین به ماشین‌ها اضافه شده بود، فهمیدند دختر وزیر عروس شده است. حالا یکوقت یک دختر فقیر هم بخواهد عروس شود، روستا و شهر را به تکاپو می‌اندازد. که باید بفهمند این عروسی کرده است. باید همه ماشین‌ها باشند. ترمز کنند، در خیابان برقصیم. آدم اگر بزرگ است آرام هم برود بزرگ است. اگر آدم سبک باشد، هر یک متری هم شش بار ملق بزند و برقصد باز هم سبک است. ما عزتمان را از این کارها نخواهیم. سنگین باشیم و اسراف نکنیم. خدا را در نظر بگیریم.

حرف آخر من این است. مردم عزیز ایران، برای صرفه‌جویی در آب و برق چه طرحی دارید؟ این طرح ها به وزارت نیرو داده شود. خوانده شود، به طرح مبتکر جایزه داده شود. خودش هم در تلویزیون بیاید بگوید: طرح من چه بود. ما می‌توانیم از عوام هم نظریه بخواهیم. گاهی یک چیزی به ذهن عوام می‌آید که به ذهن خواص نیاید.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه 1»

1- از نظر قرآن، منشأ حیات در کره زمین چه بوده است؟
1) آب
2) خاک
3) هوا

2- در آیه 51 سوره مؤمنون، به دنبال فرمان خوردن، چه کاری آمده است؟
1) انفاق به دیگران
 2) صرفه جویی در مصرف
3) انجام کارهای نیک

3- آیه 52 سوره هود، به کدام اثر توبه و استغفار اشاره می کند؟
1) آمرزش گناهان
2) بارش باران
3) افزایش فرزندان

4- قرآن، از نگاه کردن به زندگی چه کسانی نهی می کند؟
1) مرفهین و ثروتمندان
2) بینوایان و نیازمندان
3) کافران و دشمنان

5- آیه 34 سوره ابراهیم، به چه امری اشاره دارد؟
1) تسخیر هستی برای انسان
2) بهره گیری نادرست از منابع

3) هردو مورد


لینک مسابقه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد