قیام امام حسین علیه السلام برای امر به معروف
تاریخ پخش: 08/08/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
هفتهی اول محرم به نام هفته امر به معروف گذاشته شده است. امر به معروف امر به خوبیهاست. نهی از منکر یعنی نهی از بدیها. وظیفهای است که قرآن میگوید: حتی بچهها هم باید امر به معروف کنند. اگر بچهای خلافی را دید میتواند نهی از منکر کند.
1- امر به معروف، وظیفه ای همگانی
پدری سیگاری بود، یک شعری بچهاش علیه سیگار و ضد سیگار یاد گرفته بود. تا پدرش میرفت سیگار بکشد، برای پدرش این شعر را میخواند. پدرش عصبانی شد گفت: میروم در مستراح میکشم. در مستراح رفت، بچه پشت در مستراح رفت باز این شعر را خواند. بالاخره پدر عصبانی شد، سیگارش را خاموش کرد دیگر نکشید. قرآن بخوانم. لقمان میگوید: بچه جان، نگو من بچه هستم. «یا بُنَیّ» پسر کوچولو! «أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» (لقمان/17) اکر یکوقتی گفتند: اسلام راجع به آزادی چه میگوید؟ بگو: اسلام در آزادی طوری است که دختر که نه ساله شد به تکلیف میرسد. یعنی واجبات را باید انجام بدهد، یکی از واجبات امر به معروف است. اگر بالاترین شخصیت مثل رئیس جمهور گرفتار خلافی شد، یک دختر نه ساله در قانون اسلام اجازه دارد به رئیس جمهور نهی از منکر کند. این علامت آزادی است. امر به معروف یعنی محیط آزاد است. امر به معروف یعنی بنزین میسوزد، نگو به ما چه؟ اگر کسی راه میرود و خلاف میبیند یا با زبان، یا با قدرت و بازو، یا با عبوس کردن، حداقل عبوس کنیم. گناه دیدی عبوس کن. اگر کسی با هیچ رقمی با منکر برخورد نکرد، حدیث میگوید: این مرده است. فقط باد در ریهاش میرود. و لذا « فَهُوَ مَیِّتٌ بَیْنَ الْأَحْیَاء» (تهذیب الاحکام/ج6/ص181) میت به معنی مرده است. «بین الاحیاء» یعنی بین زندهها! ما دو مرده داریم.
خدا مرحوم پرورش را رحمت کند. میفرمود: ما دو رقم مرده داریم. مرده افقی، قبرستان. مرده عمودی، آدمهای بیخاصیتی که در خیابان راه میروند. مرده افقی و عمودی داریم. این جمله هم میتواند از این حدیث برداشته شود. حالا چرا هفته اول محرم را هفته امر به معروف گفتند، چون امام حسین فرمود: کربلا میروم تا امر به معروف کنم. «انی ارید عن آمر بالمعروف»
معلوم میشود امر به معروف هم همیشه لازم نیست یواش باشد. گاهی هم آدم باید زیر سم اسب برود. چون منکر فرق میکند. منکر اگر قوی بود، اگر چوب کلفت بود، تبرش هم باید قوی باشد. وگرنه با قند شکن.
2- حکومت معاویه، بزرگ ترین منکر زمان امام حسین
اگر چوب قوی بود تبرش هم باید قوی باشد. برداشتن رژیم بنی امیه، رژیم بنی امیه یک قدرتی است. معاویه خیلی کار کرده بود. یک روز میخواست بداند چقدر کار کرده است، گفت: یک بار چهارشنبه تصمیم بگیریم نماز جمعه بخوانیم. ببینیم کسی جرأت میکند بگوید: امروز چهارشنبه است. به مردم گفتند: چهارشنبه بیایید نماز جمعه بخوانیم. همه رفتند نماز جمعه بخوانند و کسی جرأت نکرد بگوید: امروز چهارشنبه است.
بنی امیه رژیمش منکر است، برداشتن آن با نصیحت نمیشود. با راهپیمایی و دیوار و شعار و دیوار نویسی نمیشود. یک امام حسینی باید باشد، برود این خط را بشکند، خط وحشت را بشکند. به مردم جگر بدهد. جرأت بدهد، بعد از قیام امام حسین گفتند: چه کاری کردیم، چه غلطی کردیم؟ زینب کبری و امام سجاد در شام سخنرانی کرد، حدود شصت نفر از دانه درشتهای شام آمدند عذرخواهی کردند و گفتند: کلاه سر ما رفت. نفهمیدیم بنی امیه که بود. بالاخره افشاگری با بیان، با قلم، با نامه.
من در این جلسه میخواهم کلامی از امام حسین بگویم با امر به معروف. کتابی راجع به امر به معروف نوشتم. آن کتاب تلخیص شده است. من یک صفحه از آن تلخیص میگویم. امام حسین فرمود: «صاحب الامر بالمعروف یحتاج الى» (مصباح الشریعه/ص272) کسی میخواهد امر به معروف کند چه کند؟
موضوع: امر به معروف به مناسبت هفته اول محرم. اول این را به شما بگویم. همیشه امر به معروف قبل از نهی از منکر است. اول میگویند امر به معروف بعد میگویند: نهی از منکر. این یعنی چه؟ یعنی سراغ معروفها بروید، منکرها کم میشود. نماز معروف است. خود نماز را اگر خواندی، یک آدم نمازی «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» (عنکبوت/45)
3- تقدم امر به معروف بر نهی از منکر
شما ازدواج را آسان کن، خلافکاری کم میشود. یک بیسکوییت به بچه بده. یک نان به بچهات بده بخورد، دیگر بچه خلاف نمیکند. ایام فراغتش را با یک چیز حلال پر کن. یک خنده حلال تولید کنید در اختیار مردم بگذارید. مردم وقتی میخواهند بخندند، گرفتار حرام نشوند. یعنی همیشه باید از معروف در منکر را بست. وقتی خدا به آدم و حوا میخواست بگوید: گندم نخورید، اول گفت: «وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما» (بقره/35) آدم و حوا هرچه میخواهید بخورید. بعد گفت: «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» وقتی حضرت لوط میخواست جلوی لواط را بگیرد، گفت: «هؤُلاءِ بَناتی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ» (هود/78) دختر دارم عقد شما میکنم و به شما میدهم. ازدواج کنید بعد گفت: لواط نکنید. یعنی نمیشود بگوییم: بچهام لیسانس باشد، آقای قرائتی دعا کنید بچهها پاک باشند. خوب دعا نمیخواهد. زنش بده! شوهرش بده! هرچه شوهر برای دختر میآید، میگوید: میخواهد لیسانس بگیرد. بعد میگوید: میخواهد فوق لیسانس بگیرد. دختر بزرگ میشود، پسر بزرگ میشود، آسیب پذیر هستند. بعد می گوید: دعا کن. ازدواج را آسان کنید فساد کم میشود.
امام حسین فرمود: «صاحب الامر بالمعروف یحتاج الى» شرایط کسی که امر به معروف میکند. اول این را بگویم. بعضی میگویند: نمیخواهد به ما نصیحت کنی. برو خودت را درست کن. من هم باید خودم را درست کنم و هم باید تو را درست کنم. یک مثلی الآن یکی از دوستان زد. در کوهنوردی بالای کوه میروند. یکی وسط راه میگوید: دستت را به من بده. میگوید: برو گمشو. تو خودت هم هنوز به قله نرسیدی. من به قله نرسیدم ولی یک قدم از تو جلوتر هستم. با همین یک قدم میتوانم تو را کمک کنم. لازم نیست که کسی که امر به معروف میکنی خودش به قله رسیده باشد و هیچ عیبی نداشته باشد. ممکن است من شانزده عیب داشته باشم، حالا مثلاً سیگار را منکر کوچک میگوییم. سیگاری نیستم. میگوییم: آقا سیگار نکش! نگو: آقا تو خودت هم عیبی داری. من خودم هم عیب دارم. ولی در این سیگار من باقی عیبهایم را نمیگویم. من در این امر به معروف از تو جلوتر هستم. بنابراین این یک مورد است. امر به معروف نشان دهندهی این است که من دینم را دوست دارم. مردم را دوست دارم. وجدانم بیدار است. خرفت و غافل نشدم.
شرایط امر به معروف، «أن یکون عالما بالحلال و الحرام» (مصباح الشریعه/ص272)
4- شناخت درست معروف و منکر
1- خیلی وقتها یک کار را فکر میکند منکر است، معروف است. یعنی اول باید بدانیم واقعاً این منکر است؟ گاهی وقتها یک چیزی را امر و نهی میکنیم و حال آنکه گناهش ثابت نشده است. بعضیها روی خیلی از آهنگها حساس هستند. باید دید این آهنگ واقعاً حلال است یا حرام است؟ باید عالم باشد.
2- «فارغا عن خاصة نفسه» (مصباح الشریعه/ص272) فارغ یعنی دور باشد، گرفتار نفس نباشد. دکانش نباشد. گاهی وقتها انسان یک کاری میکند دکانش است. یعنی دلش برای دین نمیسوزد. این شغلش است. یعنی امر به معروف و نهی از منکرش یک نفس است. من یکوقت در تلویزیون مثل زدم.
گاهی یک دختری میآید با من گفتگو کند. کجا؟ روبروی جمعیت. مردم نگاه میکنند که آقای قرائتی به این دختر چطور نگاه میکند. نگاه میکند یا نه؟ اگر نگاه میکند لحظهای نگاه میکند یا نگاه طولانی میکند؟ با وقار صحبت میکند یا نه یک لبخند هم به او میزند؟ من میبینم مریدهایم نگاه میکنند، سرم را پایین میاندازم و حرف میزنم. این بخاطر این نیست که من میخواهم گناه نکنم، برای این است که میخواهم مریدهایم را از دست ندهم. من اگر به دختر نگاه کنم، میگویند: قرائتی را دیدی دختر را چطور نگاه میکرد؟ من برای اینکه مریدهایم را از دست ندهم، نگاه نمیکنم. ولی این نفس است. برای خدا نیست.
3- «ناصحا للخلق» ناصح یعنی خیرخواه باشد. «رحیما لهم، رفیقا بهم» رحیم، رفیق، کسی که امر به معروف میکند باید رفیق مردم باشد. دلسوز مردم باشد. مردم را تحقیر نکند. «داعیا لهم باللطف» با لطافت و لطف حرف بزند. خشن حرف نزند. «و حسن البیان» بیانش زیبا باشد. به ما گفتند وقتی اذان میگویی، اذان امر به معروف است. «حی علی الصلاة» مردم را به نماز دعوت کنید. «حی علی الصلاة» امر به معروف است. میگویند: آدم خوش صدا باشد. در پیشنماز میگویند: پشت سر کسی نماز بخوان که قرائتش «اقرأهم» قرائتش بهتر باشد. «افقههم» باسوادتر باشد.
5- تفاوت شیوه های امر به معروف
«عارفا بتفاوت أخلاقهم» عارف یعنی معرفت داشته باشد. اخلاق مردم را بداند و با هرکسی یکسان حرف نزند. یکوقت من یک مثال زدم. گفتم: گرد گچ که روی آستین مینشیند شما با دست پاک میکنی. اما اگر دوده بنشیند، اینطور کنی دستت سیاه میشود و دوده فرو میرود. دوده را باید فوت کنی. یعنی بدانی بین گرد گچ و دوده فرق است. با همه نمیشود یکسان صحبت کرد. «اخلاقهم لینزل کلا بمنزلته بصیرا بمکر النفس ومکائد الشیطان» شما یک الله اکبر را چند نوع میگویید. یکوقت الله اکبر را شب 22 بهمن میگویید. میگویی: الله اکبر! یکوقت در راهپیمایی میگویی. یکبار سر نماز هستی الله اکبر میگویی. سر نماز نمیگویی: الله اکبر. (مثل الله اکبر راهپیمایی!) یکبار تعجب میکنی و الله اکبر میگویی. یکبار در مسجد تکبیر میگویی. میگویی: «سمع الله لمن حمده، الله اکبر» یک الله اکبر را چند رقم میگویی. با این باید چطور حرف زد؟ این بار اولش هست مسجد آمده است. اگر خواسته باشی امر به معروف و نهی از منکر کنی این میبرد. بار اولش است.
این مایکروفرهایی که غذا را داغ میکند، میگویند ظرف فلزی نباید در این گذاشت. این مهم است که آدم بداند این سیزده ساله است یا شانزده ساله است. این سیر است یا گرسنه است؟ هرکدام یک کدی دارد. ما وقتی میرویم سخنرانی کنیم پنج رقم آدم پای منبر ما نشسته است. برخی آدمها مغرور هستند، انگار از دماغ فیل افتادند. پای منبر هم اینطور هستند. بعضی آدمها عاشق هستند و آمدند چیز یاد بگیرند. پای منبر اینطور هستند. بعضی آدمها بیتفاوت هستند. اینطور هستند. (خنده حضار) بعضی فراری هستند. پای منبر اینطور هستند. میخواهد فرار کند. نیامده چیز یاد بگیره، آمده شام بخورد. به یک نفر گفتم: روضه برویم، گفت: من شام خوردم. (خنده حضار) خیلی فرق میکند. کسی که امر به معروف میکند باید انسان شناس و روانشناس باشد. این در چه حالی است؟ عصبانی است. کی باید به او گفت. اگر معلم زیر نمره بیست نصیحت کند شاگرد میگوید: چشم! اما اگر معلم به شاگرد نمره صفر داد و بعد گفت: فرزندم ناخنهایت را بگیر. میگوید: نمیخواهم بگیرم. زیر نمره صفر که نمیشود نصیحت کرد. آن شبی که برای دخترت گوشواره میخری نصیحت کن. آنوقتی که به خانمت پول میدهی نصیحت کن. خانم پول میخواهد، میگوید: ندارم! مواظب باش چنین کنی، چنان کنی، میگوید: تو دیگر حرف نزن. یک قران ندارد هی اُرد میدهد. وقتی پول میدهی حرف بزن. وقتی نمره بیست میدهی و وقتی گوشواره میخری. این خیلی مهم است. «عارفا بتفاوت أخلاقهم».
«إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَارا» (کافی/ج3/ص454) حدیث داریم گاهی دل آمادگی دارد. هرچه بگویی میپذیرد. گاهی هم دل پس میزند. وقتی که دل پس میزند آنوقت نصیحت نکن. دیگر چه؟ «بَصِیراً بِمَکْرِ النَّفْس» بفهمد که نفس سرش کلاه میرود. آدم خودش هم نمیفهمد. گاهی وقتها کارش نفس است ولی خیال میکند بندگی خدا را میکند.
6- اقامه نماز ظهر عاشورا در برنامه عزاداری
عزاداری میکند. اگر مصاحبه کنی میگویی: به عشق امام حسین عزاداری میکنیم. راست هم میگوید. اما همین عزاداری هم ممکن است نفس درونش باشد. جلوی رویش بگوییم: آقاجون شما عزاداری هم میکنی هیچ میدانی ظهر عاشورا خود امام حسین سر نماز است؟روز عاشورا سی تیر به آقا زدند. ولی نمازش را خواند. شما هم الآن در خیابان هستی یک موکتی، گونی ببرید، تو که رئیس هیأت هستی این تشکیلات را راه میاندازی این امکانات را بگذار، هرکجا ظهر شد وسط خیابان نماز بخوانید. البته طوری که یک ماشین هم برای اضطرار بتواند رد شود. آقا ما خواسته باشیم نماز بخوانیم دسته ما به هم میخورد. دیگر دسته به هم میخورد. اصل برای شما نماز است یا اصل برای این است که دسته به هم میخورد. چیزی برای ما دکان نباشد.
من بارها گفتم. یکبار دیگر هم میگویم. امیرالمؤمنین منزل یتیمی آمد. هرچه به یتیم گفت: عزیز! پسر جون! آقازاده! هرچه از این دست کلمات گفت، این بچه یتیم همینطور نگاه کرد. حضرت امیر خیلی ناراحت شد. این یتیم چقدر غم دارد و نمیخندد. با زانوها و دستهایش مثل بزغاله راه رفت و بع و مع کرد. یتیم خندید. یک نفر گفت: آقا بد است. میدانی شما چه کسی هستی؟ رئیس حکومت اسلامی هستی. صدای بزغاله میکنی؟ فرمود: هرکار کردم بچه نخندید. تشخیص دادم خودم را بشکنم و صدای بزغاله کنم که این یتیم بخندد. گاهی آدم باید هیأتش را بشکند. نماز اول وقت هرچه میخواهد بشود، بشود! خود امام زمان سر نماز است. امام حسین سر نماز است. تو حرف حسابت در خیابان چیست؟ شما که عزادار امام حسین هستید، باید پرچمدار نماز هم باشید. این امام حسین انرژی هستهای است. همه رئیس جمهورهای کره زمین، اینها که1+5 هستند. شما بگو: 5+ 1000! همه رئیس جمهورهای کره زمین خواسته باشند یک راهپیمایی ده متری راه بیاندازند مشکل دارند. با اضافهکار و مینی بوس و قطار و هواپیما و بخشنامه و سایت و اینترنت و ماهواره، همه رئیس جمهورها تصمیم بگیرند یک راهپیمایی ده میلیونی و بیست میلیونی راه میاندازند. ما در ایران یک چیزی به نام انرژی هستهای داریم که یا حسین است! تا میگوییم: یا حسین! هفتاد میلیون سیاه پوش در خیابان میریزند. چه کسی یک چنین اهرمی دارد؟ یک انرژی هستهای داریم حج است. «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْت» (آلعمران/97) مستطیع مکه برود. هرسال یک میتینگ دو میلیونی با عشق و با پول خودشان کفن پوشیده، سر تراشیده لبیک میگویند. دور یک محور که حج یک انرژی هستهای است. چه کسی میتواند با نیم سطر کلمه «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلا» یک جمله ده کلمهای بعد از 1400 سال میتینگ چند میلیونی راه میاندازد. زن و مرد و پیر و جوان و عرب و عجم! ما اسلام را نشناختیم. اسلام خیلی قدرت دارد.
جایی که سیل و زلزله میآید خیلی کشورها غذا میفرستند. منتهی ما از بهترین غذا میفرستیم. بعضی از کشورها غذاهایی که میترسند مردمشان بخورند و مریض شوند برای آنها میفرستند. یعنی گاهی غذای مسموم هم میفرستند. ولی قرآن میگوید: به فقرا بهترین را بدهید. ما خودمان ممکن است روغن درجه یک نخوریم. اما روی پلوی امام حسین روغن درجه یک میریزند. ممکن است خودمان گوشت یخی بخوریم. ولی برای امام حسین بهترین را میخریم. کجا پیدا میکنید جایی را که... مثلاً در شهر زنجان چند هزار گوسفند میکشند. با پول خودشان و بخشنامه ندارد. این اشکها خیلی ارزش دارد. ما با امام حسین میتوانیم انقلاب و اسلام را صادر کنیم. امام حسین یک کلمه یاد امام خمینی داد و امام خمینی ایران را نجات داد. امام حسین فرمود: خون بر شمشیر پیروز است. بنی امیه گفت: من شمشیر دارم. امام حسین فرمود: من خون دارم. خون من شمشیر تو را میشکند. این پیام کربلا بود. امام حسین یعنی اگر سی تیر هم به تو زدند دست از نمازت برندار!
7- صبر و استقامت در مبارزه با منکرات
«صابراً» کسی که امر به معروف میکند باید حوصله کند. ولش کن! من گفتم گوش نداد. بابا! گوش نداد یکبار دیگر هم بگو. قرآن میگوید: «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا» (اسراء/41) صرف و نحو را شنیدهاید. یعنی یک کلمه را در قالب مختلف بیاورید. ،مثلاً ضَرَبَ، ضربا، ضربوا، با یک کلمهی مختلف در قالبهای مختلف... «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فی هذا القرآن» یعنی ما مطالب قرآن را در قالبهای مختلف گفتیم. اگر حرف زدید و گوش ندادند کس دیگر بگوید. خیلی وقتها میگوید: من گفتم گوش نداد. مادر میگوید: بچهام دانشجو است. یا دبیرستانی است. یا شوهرم، یا شوهر میگوید: همسرم! پسر عمو، پسر خالهام، هرکس... میگوید: من گفتم گوش نداد. میگویم: آقا ممکن است حرف تو را گوش نداده باشد. ببین این مرید چه کسی است؟ ممکن است کس دیگری به او بگوید گوش بدهد. شما اگر سر سفره یک شیشه نوشابه دیدی، در را باز نکرد و نتوانستی در را باز کنی دور میریزی؟ میگویی: من نتوانستم شما باز کن. دور سفره میچرخانی تا یک نفر باز کند. نمیگویم: حالا که درش باز نشد دور بیاندازیم. اگر حرف شما در کسی اثر نکرد ببین حرف چه کسی در او اثر دارد؟
حضرت امام در تحریر الوسیله میفرماید: در امر به معروف و نهی از منکر ببینید حرف چه کسی اثر دارد؟ ممکن است حرف تو را نمیخرند. ما در دانشگاه تهران همانجایی که نماز جمعه هست، ما شنبه و دوشنبه و چهارشنبه نماز میخوانیم. دانشجوها خیلی پیش من آمدند و گفتند که: آقای قرائتی میترسم بگویم بدتر شود. اما میگویم. آمد گفت: پدر من مرید تلویزیونی تو است. من میخواهم داماد شوم پدرم میگوید: صبر کن درسهایت تمام شود. میگویم: پدرت وضعش خوب است یعنی میتواند تو را داماد کند؟ میگوید: بله! وضعش مشکلی ندارد. فقط میگوید: لیسانس! من قبل از لیسانس زن میخواهم. میگوید: اگر تو تلفن کنی اثر میکند. میگویم: تلفن پدرت را بگیر. آقا سلام علیکم! من پیشنماز دانشگاه هستم. آقا زاده شما به من پناه آورده است. اگر فقیر نیستی و میتوانی دامادش کن. مراسم عقد و عروسیاش برای بعد باشد. یک نامزدی، یک عقدی ببندی که این با یک دختر محرم شود. گاهی حرف ما اثر دارد.
گاهی هم میگوید: آقای قرائتی گوش نمیدهد. حالا گوش نداد یکی دیگر. به هر حال نباید بگویم... «صابراً» یعنی مقاومت کن. به او گفتم گوش نداد کافی نیست. دو بار بگو، سه بار بگو. خیلی از چوبها با تبر اول نمیشکند. ولی با تبر دهم میشکند. «لَا یُکَافِئُهُمْ» انتقام نگیرد. حالا که تو به حرف من گوش ندادی، من هم به تو وام نمیدهم. من به تو گفتم چنین کن نکردی، من هم عروسی تو نمیآیم. حالا یک نصیحتی کردی گوش نداد. شما انتقام نگیر!«وَ لَا یَشْکُو» شکایتش هم نکن. شکایتش را کنی غیبتش میشود. آقا فلانی را میبینی. راه خلاف میرود. به او گفتم، گوش نداد. اینکه میگویی گوش نداد غیبتش را میکنی. شکایتش را نکن که ممکن است غیبتش شود.
«وَ لَا یَسْتَعْمِلُ الْحَمِیَّةَ» تعصب نداشته باش. من پدر بزرگ هستم. من پدر عروس هستم. من مادر داماد هستم. من رئیس قبیله هستم. من کدخدا هستم. من... من... من روحانی، گفتم گوش نداد. ولش کنید! تعصب قبیلهای، نژادی و لباسی نداشته باشید. حالا که گوش نداد... حرف مرا زیر پا گذاشت. بگذر! کار خلافی کرد اما شما تعصب نداشته باش.
متأسفانه ما روضه هم میخواهیم برویم میگوییم: برویم محله خودمان! نمیگوییم: کجا بیشتر استفاده میکنیم. میگوییم: محله خودمان برویم. تعصب محلی و تعصب لهجهای! جلسهی فلانی برویم. البته این تعصبها یک جاهایی خوب است. مثلاً فرض کنید که تبریزیهای مقیم تهران، کاشانیهای مقیم تهران، زنجانیهای مقیم تهران! آذربایجانیهای مقیم مشهد، گاهی اینها دور هم جمع میشوند همدیگر را میشناسند و یک کمکی به همدیگر میکنند. بعضی جاها خوب است. هرجا تعصب خوب است، تعصب داشته باشید. اما تعصب نداشته باشید. صرف اینکه این در هیأت ما نیست، اصلاً این در هیأت ما سینه نزده است. برای چه اینجا میآید غذا میخورد و میرود؟ بابا حالا جای دیگر یا حسین گفته است. حالا بگذار شامش را در این محله بخورد. میگوید: نه! این امام حسین خیلی جاذبه دارد. خیلی جاذبه دارد. امام حسین یک کسانی را جذب میکند که شاید در طول سال اینها جذب نشوند. خون امام حسین کار خودش را کرد.
باز یک قصه بگویم شاید شنیده باشید. خیلی مشکل است آدم بعد از 34سال بخواهد حرف بزند و هیچکدام از حرفهایش تکراری نشود. مثل تاکسی که صبح تا شب رانندگی میکند. بالاخره گذرش به کوچه قدیمیها هم میخورد. بنده خدایی بود نماز مغرب را میخواندند. بعد از نماز زیارت عاشورایی بود. بعد سخنرانی و عزاداری و شام بود. سر کوچه چند نفر افراد رنگارنگ بودند. اینها فقط برای شام میآمدند. ساعت آخر سر سفره میرفتند. صاحبخانه گفت: آقایان شما نه برای نماز آمدید. نه برای زیارت عاشورا، نه سخنرانی و عزاداری، فقط برای شام میآیید. به اینها برخورد. گفتند: دیگر نمیآییم. بلند شدند و رفتند و شام نخوردند. شب امام حسین به خواب صاحبخانه آمد و گفت: اینها مشتریهای من هستند چرا ردشان کردی؟ اینها در طول سال به خانه تو نمیآیند. چون پرچم من بالای سر در است میآیند. چون یا حسین است میآیند. اینها مشتری من هستند. چرا اینها را رد کردی؟ گفت: عذرخواهی میکنم. فردا شب در کوچه رفت و گفت: آقا من دیشب به شما گفتم: چرا فقط برای شام میآیید؟ امام حسین مرا توبیخ کرد. گفت: اینها مشتریان من هستند، تشریف بیاورید. آنها هم عوض میشوند. انتقام نگیریم. تعصب نداشته باشیم.
دعوت ما با عمل باشد. یعنی با عمل دعوت کنیم. نه با حرف! حالا میگوید: گفتم عمل نکرد. سنت خدا این است که مردم آزاد باشند. بالاخره قرآن به پیغمبر میگوید: بگو، «قُل» بعد خیلی جاها میگوید: «وَ إِنْ تَوَلَّوْا» (آلعمران/20) یعنی تو این را بگو، اما ممکن است مردم گوش ندهند. آزاد هستند. اینطور نیست که با حرف شما مجبور شوند. سنت خدا این است که مردم را آزاد بگذارد. گاهی باید منتظر فرصت دیگر باشیم. یعنی الآن نمیشود، وقت دیگر. پیغمبر ما وقتی آیه نازل شده بود «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبین» (شعرا/214) یک غذایی درست کرد، فامیلها را دعوت کرد و نبوت خودش را مطرح کرد. ابولهب بلند شد جلسه را با یک برنامه منحرف کرد. حضرت فرمود: در این جلسه دیگر نمیشود از نبوت گفت. جلسه تعطیل یک آبگوشت دیگر درست کنید. یعنی گاهی وقتها در یک جلسه در یک شرایطی نمیشود. باید شرایط را عوض کرد.
وقت من تمام شد... سعی کنیم بزرگترین معروفها نماز است. «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ» (طه/132)، «وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوف» (حج/41)، «و امر بالصلاة» این پیداست بالاترین معروف نماز است. هیأتهای عزاداری به نماز عنایت داشته باشید. برنامهها یا با نماز ختم شود، یا با نماز آغاز شود. جوانهایی که بیرون از مسجد تکیه میزنند، مسجد را رها نکنند. یعنی امام حسین یک دکان در مقابل مسجد نیست. امام حسین بنده خداست و رقیب خدا نیست. اینطور نیست که حالا که تکیه زدیم نماز را در تکیه بخوانیم. نماز را در مسجد بخوانید، به تکیه برگردید. مسجدیها هم تکیه بروند. ما باید از این اهرم خوب استفاده کنیم. یک یا حسین بگو، هفتاد میلیون با لباس مشکی در خیابان میآیند. این قدرت در دست ما است. از این قدرت خیلی میشود استفاده کرد.
خدایا کسانی که را که در طول تاریخ از این قدرت استفاده کردند و از دنیا رفتند، همه را با امام حسین محشور بفرما. آنهایی را که امسال و سالهای بعد عزاداری میکنند، از یاران مخلص امام زمان و امام حسین قرار بده. در جامعه ما روز به روز معروفها را بیشتر و منکرها را کمتر بفرما. ما را آمر به معروف و ناهی از منکر قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاتهلینک پاسخ سوالات مسابقه