درسهایی از قرآن

پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن

درسهایی از قرآن

پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن

راه های دعوت به نماز

راه های دعوت به نماز
تاریخ پخش: 13/۰9/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
به دلیل تقاضاهای صدها نفر، اگر نگویم هزار نفر که چگونه بچه‌هایمان را، همسرمان را، پسرمان و دختر و بستگان و همسایه‌ها را به نماز دعوت کنیم، فکر کردم راه‌های دعوت به نماز را بگویم. کتابی در این زمینه به نام «دعوت به نماز» نوشتم. چکیده کتاب را برای مردم می‌گویم.
اول اینکه خود ما معتقد به نماز باشیم. به نظر من مشکل اصلی این است. من نمی‌خواهم به کسی نقد کنم. یکی از مقصرین باز خود من هستم. هرکسی حساب کند چقدر برای نماز مایه گذاشته است. دولت چقدر مایه گذاشته است. وزرا، معاونین و مدیر کل‌ها و استاندارها، خود دولت سهم خودش را فکر کند، یک جلسه در سال بنشینند و بگویند: آقا هر وزارتخانه‌ای برای نماز چه کرده است؟ حرکت‌هایی کردند که من تشکر می‌کنم ولی حق نماز را ادا کردیم یا نه.
1- وظیفه ما در ترویج فرهنگ دینی
یک نکته قرآنی بگویم. در قرآن می‌گوید: کاری که می‌کنید یا حقش را انجام دهید یا اگر حقش را نمی‌کنید، هرچه در توان دارید. موضوع بحث: راه‌های دعوت به نماز. چند حق در قرآن است. مثلاً می‌گوید: «حَقَّ تُقاتِه‏» (آل‌عمران/102) یعنی حق تقوا، «حَقَّ تِلاوَتِه‏» (بقره/121) حق تلاوت، «حَقَّ جِهادِه‏» (حج/78) حق جهاد، اینها آیه قرآن است. اگر کاری انجام می‌دهید، حقش را انجام دهید. ممکن است بگویید: ما که نمی‌توانیم حقش را به جا آوریم. پیغمبر گفت: «ما عرفناک‏ حق‏ معرفتک‏» (بحارالانوار/ج66/ص292) مثلاً حق شهدا بر گردن ما چقدر است؟ حق پدر و مادر، حق فرزند، حق همسر، حق همسایه، یا حقش را انجام دهید، یا اگر نمی‌توانید لا اقل تا توان دارید. «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُم‏» (انفال/60) یعنی اگر حقش را نمی‌دانی، هرچه استطاعت داری. هرچه توان داری. «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُم‏» (تغابن/16) «فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّر» (مزمل/20) هرچه می‌توانید. چه کسی است که دستش را بلند کند، بگوید: من حق نماز، حق همسایه، حق شهدا، حق انقلاب، حق استاد، حق مربی، حق مادر و پدر، هیچکس جرأت نمی‌کند بگوید: من حقش را انجام دادم. بازار آزاد است. برویم نرخ تعاونی. یعنی ما تا توان داریم برای نماز کار کردیم. اگر این است پس چرا در مسجد صبح‌ها بسته است؟ پیداست شب بیدار هستیم مسجد می‌رویم. صبح باید از خواب بلند شویم، حال نداریم. بیش از این توان نداریم.
بنابراین حرف اول ما در این جلسه این است. ما نه حق مطلب را انجام دادیم، یعنی یک دانشجو آن مقداری که درس می‌خواند، حق درس خواندن همین است. حوزه‌ی ما طلبه‌هایی که درس می‌خوانند، حق درس خواندن همین است؟ بهتر از این نمی‌توانند درس بخوانند؟ این همه تعطیلی می‌خواهیم چه کنیم؟
آیت الله العظمی مکارم چهل سال پیش چند طلبه بودیم دور ایشان جمع شدیم، گفت: می‌خواهیم از وقت‌های باطله تفسیر بنویسیم. گفتیم: یعنی چه؟ گفت: چهارشنبه‌ها حوزه تعطیل است. چرا؟ پنج‌شنبه‌ها چرا تعطیل است؟ جمعه‌ها چرا تعطیل است؟ تابستان چرا تعطیل است؟ هروقت تعطیل است دور هم جمع شویم و یک آیه یک آیه بنویسیم. تفسیر نمونه از آن درآمد. تفسیر نمونه یک آیه‌اش در ایام تعطیلی نوشته نشده است. دانشجوها از تابستان... الآن چند سالی است به اسم اردوی جهادی در روستاها می‌روند. البته ده، بیست روز است. ما خیلی بیش از این زور داریم. من بارها این مثل را زدم. اگر به من بگویند: چقدر می‌دوی؟ می‌گویم: هیچی! الآن نمی‌توانم. اما اگر یک گرگ دنبالم کند، سی کیلومتر می‌دوم. هرچه توان داریم.


 
تصمیم بگیریم برای نماز یک کاری کنیم. امام جمعه‌ها و روحانیون کشور جمع شوند، نماز صبح در مسجدها باز باشد. نمی‌آیند، نیایند. یک نفر بیاید. دو نفر بیاید. قرآن می‌گوید: یک نفر هم بود تو حرکت کن. «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى» (سبأ/46)‏ می‌گوید: دو نفری، دو نفری نشد، بک نفری. این یک مسأله.
2- وظیفه والدین در دعوت فرزندان به نماز
مسأله دیگر این است که در دعوت به نماز باید بدانیم، اگر کسی دخترش، پسرش، هرکسی را به نماز دعوت کرد، معلوم می‌شود این بهترین آدم است. از کجا می‌گویی؟ از قرآن، قرآن می‌گوید: «ِوَ مَنْ أَحْسَن‏» چه کسی از این بهتر است که «مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّه‏» (فصلت/33) اگر کسی، کسی را به کار خیر دعوت کند، «مَن احسن» از این بهتر نداریم. چطور در فوتبال و والیبال و کشتی و تیراندازی دوست داریم در دنیا اول باشیم. در مسائل معنوی هم بهتر باشیم. «مَن احسن» چه کسی از تو بهتر است؟ نمی‌گوید: اگر گوش دادند، لازم نیست گوش بدهد. تو دعوت کن، «دَعا إِلَى اللَّه‏» (فصلت/33) ولو طرف بشنود و گوش ندهد. شما حی علی الصلاة بگو، این حی علی الصلاة دعوت به خداست. کسی بیاید و نیاید، شما بهترین آدم هستی. آخر بعضی جاها لازم نیست در او اثر بگذارد. ما یک وزنه بلند می‌کنیم قهرمان می‌شویم. ولو این قهرمانی من در این وزنه اثری ندارد. این وزنه جماد است، آهن است و لازم نیست در او اثر کند. در من اثر می‌کند. من این وزنه را بلند کردم قهرمان شدم. ولو این وزنه اصلاً متوجه نیست، جماد است. نمی‌فهمد که چه کسی بلندش کرد و زمین گذاشت. «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّه‏» (فصلت/33)
مسأله‌ی نماز مسائلی که دارد این است که یکی از راه‌های دعوت این است که از عکس‌های معنادار استفاده کنیم. الآن در همه اداره‌ها عکس مقام معظم رهبری هست. آموزش و پرورش، راهنمایی و دبیرستان، دبستان، همه‌جا هست. ولی مقام معظم رهبری یک عکسی دارد برای بچه‌های ده، دوازده ساله پیشنماز شده است. یک عکس با پسرهای ده، دوازده ساله دارد. این عکسی که می‌خواهی بزنی، آن را بزن. که وقتی بچه نگاهش به آقا می‌خورد، ضمن اینکه آقا را می‌بیند، آقا را با بچه‌ها و نماز ببیند. آقا را با خدا و بچه‌ها را با خدا ببیند. دکتر حسابی یک دانشمند درجه یک ایران است. خوب عکس ایشان را در حال نماز داشته باشیم. عکس امام خمینی را در حال نماز داشته باشیم. دو تا سرم به دستش بود. بحول الله و سمع الله می‌گفت.
چند روز پیش در فرودگاه بودم، نشسته بودم که پرواز بپرد. دیدم یک خلبان پایین آمد و زیر هواپیما نماز خواند. گفتم: ای کاش دوربین داشتم. عکس پزشک در اتاق جراحی، یعنی ما بیاییم حالا که عکس‌ها چاپ می‌شود، عکس معناداری باشد. عکس‌های ما معنادار باشد. از این عکس‌ها می‌توانیم استفاده کنیم. ورزشکارها، در حال نماز هم هستند. خلاصه ما بستر این پوسترها و بنرها و از این چیزها...
3- حضور بزرگان علمی در صفوف نماز جماعت
مسأله‌ی دوم اظهار علاقه‌ی بزرگان است. اگر شما بدانی مهمانی که می‌آید فلان غذا را دوست دارد، حتماً سعی می‌کنی همان غذا را برایش درست کنی. بچه‌های ما بدانند که استاد داشگاه و معلم و دبیر شیمی و فیزیک همه به نماز علاقه دارند. این هم خودش را به آنها تطبیق می‌دهد. اظهار علاقه می‌کند.
در مسجد باید از شاگرد اول‌ها تجلیل شود. این دیگر اختیارش با روحانی منطقه و هیأت امنای مساجد و رئیس آموزش و پرورش است. به رئیس آموزش و پرورش بگویی: آقا، شما این دبیرستان یا دبستانی که کنار مسجد هست، اسامی شاگرد اول‌هایش را به ما بده. شاگرد اول‌ها را بگیرد، اینها را هم در مسجد دعوت کند احترام بگیرد. به مناسبت اینکه شاگرد اول شدند. یا اگر در منطقه اول شدند عکسشان را به پشت... اکثراً مکروه است. حتی عکس امام در مسجد مکروه است. عکس در مسجد نباید باشد. اما بیرون از مسجد و در خیابان، یک تابلویی باشد، بعضی عکس شهدا را می‌زنند، عکس شاگرد اول‌ها را بزنند. این شاگرد اول می‌بیند عجب مردم مسجد به درس خواندن ما عنایت کردند. این بچه مسجدی می‌شود. علاقه‌مند به مسجد شود.
یکی از کارهایی که به مسجد دعوت می‌کند این است که ما خیلی بچه خوش صدا داریم. حالا یک خط‌کشی گذاشتند و گفتند: اذان باید این باشد. من نمی‌دانم خط‌کش مبنای فقهی‌اش چیست. اتفاقاً مبنا داریم ضد این مبنا است. بلال نمی‌توانست «اشهد ان لا اله الا الله» بگوید. می‌گفت: «اسهد ان لا اله الا الله» گفتند: یا رسول الله بیان ایشان استاندارد نیست. فرمود: نباشد. اذانش را بگوید. ما اذان را در ده، بیست نفر منحصر کردیم. صدا و سیما می‌گوید: از کجا به ما گفتند: اینها باشد. چه کسی گفته است؟ «إنّی تارک‏ فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتی‏» (کافی/ج1/ص294) نه در «کتاب الله» گفتند و نه در «عترتی». حتماً باید این ده نفر اذان بگویند. راه بسته شده است. حالا ما تهران را کار نداریم. حریف تهران نمی‌شویم. ولی در استان‌ها و شهرها و مسجدها می‌شود که تمام بچه‌های مسجد بیایند یکبار اذان بگویند. این حلقوم یک بچه سیزده ساله و بیست ساله با یک الله اکبر و فریاد باشد. اجازه بدهیم گردشی باشد. حتی حدیث داریم قرآن را گردشی بخوانید، در خانه‌ها قرائت کنید. قرآن را در مسجد نخوانید. انتقاد می‌کند، می‌گوید: شما مثل کلیمی‌ها نباشید، که هرچه تورات می‌خوانند در مسجد می‌خوانند. نمازتان را در مسجد می‌خوانید، ولی جلساتتان دوری باشد. این خودش تولید می‌کند.
من چند سالی را زمان شاه قبل از انقلاب برای جوان‌های کاشان کلاس داشتم. هر روزی خانه یک نفر بود. چون جلسه‌ها ریزش دارد. یک جوان ده جلسه می‌آید، جلسه یازدهم نمی‌آید. جلسه بیست و پنجم نمی‌آید. ما با زور که نمی‌توانیم بگوییم بیاید. اما وقتی جلسه گردشی شد، جلسه خانه هر جوانی می‌افتاد، خودش هم شاگردی‌هایش را دعوت می‌کرد و می‌گفت: امروز جلسه قرائتی منزل ما است، شما هم بیایید. دو تا پسرعمو و دو تا پسرخاله و پسر دایی می‌آورد و همیشه جلسات ما یک جمعیت خوبی داشت. ریزش داشت اما به مقدار ریزش، رویش هم داشت. تولید هم داشتیم. مشتری نو هم داشتیم. این جلسه‌ها اذان باید گردشی‌ باشد. یکی از مشکلات ما این است که بلندگو را یک نفر می‌گیرد انگار ارث پدرش است. حالا گاهی هم بد صدا هستند ولی به هیچکس نمی‌دهد. این ظلم است. این کار باید بشود.
4- احترام به جوانان در مساجد
مقالات خوش صدا اگر جوان‌ها بنویسند در مسجد بین دو نماز بخوانند، پای بچه‌ها به مسجد باز می‌شود. کلاس‌های جبرانی، اینها راه‌های دعوت است. بچه‌هایی هستند در منطقه در درس عقب می‌افتند و ضعیف هستند. دانشجوهای آن منطقه در کمسجد بیایند یک کلاس برای ریاضی و فیزیک و شیمی بگذارند. یعنی اینهایی که در درس ضعیف هستند، در مسجد ضمن اینکه نماز می‌خواند، یک ربع، نیم ساعت هم آن درس را نزد آن شخص بخواند. احساس کند مسجد برود هم نمازش را اول وقت می‌خواند، هم دیگر آخر سال نمره‌هایش ضعیف نیست. همدیگر را از نظر علمی کمک کنیم.
تشویقات و امکانات خودمان را برای نماز بگذاریم. یکوقت آیت الله حائری امام جمعه سابق شیراز، می‌گفت: ما بررسی کردیم در استهبانات شیراز بیشترین بچه مسجد می‌رود. وارسی کردند دیدند دلیلش این است که مقدار زیادی درخت بادام و توت وقف بچه‌های مسجد است. گونی‌های زیادی از مغز گردو و بادام می‌آورند، در مسجد می‌گذارند هر بچه‌ای که نماز می‌خواند، یک مقدار مغز بادام می‌خورد. موقوفات صرف این باشد.
پیرمردی خدمت امام رفت. گفت: من اموال زیادی دارم، پیر شدم. می‌خواهم این را خرج شاگرد اول‌ها بکنم. امام فرمود: به اوقاف بدهید. اوقاف سالی یک مرتبه جشن می‌گیرد، کسانی که در علم درخشیدند، از همان موقوفات یک هدیه به اینها می‌دهد. وقف بچه‌ها کنیم. وقف نماز بچه‌ها کنیم. اینها راه‌هایی است که هرکدام از این راه‌ها... شاگرد اول‌ها از دست امام جماعت، از دست هیأت امنا یک هدیه دریافت کنند.
خدا رحمت کند عالمی به نام آقای گوهری در قیطریه تهران بود. من زمان شاه مسجدهایی که منبر می‌رفتم، مسجد ایشان خیلی شلوغ می‌شد. پرسیدیم دلیل این شلوغی چیست؟ گفتند: ایشان سالی چند خودنویس می‌خرد و به آن مدرسه‌ای که نزدیک مسجد است می‌آید، به هر شاگرد اولی یک خودنویس می‌دهد. شاگرد اول ورزش یا فیزیک و شیمی، هرچه! شاگرد اول‌ها با این آقا رفیق هستند، مسجد می‌روند، شاگرد اول‌ها که رفتند، باقی بچه‌ها هم می‌روند. یعنی با ده خودنویس مسجد پر از بچه می‌شود. ما چه می‌کنیم؟ ما منار کاشی می‌کنیم. برای برف‌ها و باران‌ها. چون روی منار که بلال نیست. منار بی مؤذن! بلد نیستیم چه کنیم. پول داریم. دین هم داریم. یک خرده عقل ما مشکل دارد. یعنی تدبیر نداریم. اخیراً یک آیه در قرآن پیدا کردم، می‌گوید: اینها دین دارند، مشکل عقل دارند. آیه این است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» تو ایمان داری، باید این رقمی باشی، «إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُون‏» (آل‌عمران/118) این «إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُون‏» را به «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا»‌ها می‌گوید. یعنی بعضی دین هم دارند، اما افطاری که می‌دهد به هم سن‌های خودش افطاری می‌دهد. در حالی که اگر این پول را به آقازاده بدهیم و بگوییم: امسال افطاری با تو. پولش با من، بچه مدرسه‌ای‌ها را یک شب افطاری دعوت کن. اگر بچه  مدرسه‌ای‌ها بخاطر افطاری بیایند، بعد کم کم اینها مذهبی می‌شوند. حدیث داریم می‌خواهی به فقیر پول بدهی، خودت نده. به بچه‌ات بده او به فقیر بدهد. یعنی چه؟ یعنی این انفاق به فقرا را به یک نسل دیگر هم منتقل کن. اینها دیگر تدبیر می‌خواهد.
5- همکاری فرهنگیان و دانشگاهیان با مساجد
مسجدها باید یک گروه داشته باشند. لازم نیست استخدام هم شود. اساتید دانشگاه، معلمین، افراد متدین، جوان‌هایی که وقت اضافه دارند. من به مسجد می‌آیم، می‌گویم: من هفته‌ی دو ساعت وقت اضافه دارم. حتی جاهایی هم که ما آدم‌های خوبی دارم. از این افراد می‌توانیم استفاده کنیم. متأسفانه تدبیری نشده است. یک جوان بیاید بگوید: آقای امام جمعه، آقای پیش‌نماز، من یک فرهنگی هستم می توانم هفته‌ای دو ساعت به شما کمک کنم. می‌گوید: خیل خوب چه روزهایی؟ می‌گوید: من سه‌شنبه‌ها، یک ساعت و نیم به غروب هفته‌ای یک ساعت من وقتم برای شماست. این آقا بیماران منطقه را شناسایی کند، این آقا از طرف پیشنماز مسجد عیادت آن بیمار برود. ممکن است آقایی بخاطر درس و بحثش، منبرش، ممکن است خودش نرسد. بالاخره از طرف بنده تو عیادت ایشان برو. از طرف هیأت امنا برو. این بیمارها احساس کنند یکی از مسجد آمد احوال ایشان را پرسید. ما نماز می‌خوانیم خانه می‌رویم. هرکس مُرد مُرد، هرکس زنده شد، زنده شد. یک مقداری باید...
حضرت وقتی نماز خواند بلند می‌شد در چشم‌ها نگاه می‌کرد. همینطور نگاه می‌کرد و حاضر غایب می‌کرد. یکبار پرسید: حضرت علی نیامده است؟ رفت در خانه را زد. فاطمه زهرا(س) آمد گفت: چرا حضرت علی مسجد نبود؟ گفت: ایشان شب تا صبح عبادت می‌کرد. صبح از بس خوابش می‌آمد، چشم‌هایش می‌سوخت، رمق مسجد آمدن را نداشت. نمازش را فرادی خواند. پیغمبر فرمود: فاطمه جان! به علی بگو: شب تا صبح بخوابد. صبح مسجد بیاید بهتر از این است که شب تا صبح عبادت کند و نماز جماعت از دستش برود. من برای نماز جماعت یک خاطره بگویم.
آقای رفیق دوست می‌گفت: وارد دفتر امام شدم. امام سر نماز بود. دستش را تکان می‌داد. «مالک یوم الدین، ایاک نعبد و ایاک نستعین...» من دیدم امام اینطور می‌کند. نزد آقای صانعی دویدم. گفتم: امام سر نماز اینطور می‌کند. گفت: امام می‌گوید: یک نفر بیاید اقتدا کند. نگذارید من فرادی بخوانم. چون یک نفر به یک نفر اقتدا کند، یک رکعتش 150 رکعت می‌شود. ما بفهمیم سیب زمینی یک خرده ارزان‌تر است، دو تا خیابان عقب‌تر می‌رویم. یک رکعت 150 رکعت می‌شود، دو تا بیشتر، سه تا بیشتر،ده تا که شد دیگر هیچ‌کس حسابش را ندارد. مثل انگشت! شما با یک انگشت تلفن می‌گیری. به یک نفر گفتند: شغل شما چیه؟ گفت: تلفنچی! گفتم: ببخشید. دست‌های شما را ببینم. گفت: این دستانم! گفتم: شما ده تا انگشت داری. چرا تلفنچی شدی؟ شما اگر یک انگشت هم داشتی، می‌توانستی تلفنچی شوی. حالا که خدا ده انگشت به شما داده، باید ده کار بکنی. اگر قرار است شغلت تلفنچی باشد یک انگشت بس است. ما خیلی ظرفیت داریم. اینقدر کار می‌کنیم از پنج‌شنبه‌ها، از جمعه‌ها، از تعطیلات، این دانشجوها چهار سال که دانشگاه هستند، گول نخورند. شما دو سال دانشجو هستید. چون از چهار سال، دو سالش آتش می‌گیرد. چرا؟ چون چهار سال هر سالی چهار تابستان دارد، هر تابستان سه ماه تعطیل است. چهار تا سه ماه دوازده ماه. یک سالش تابستان است. پنجاه تا جمعه دارد. پنجاه تا پنجشنبه دارد. جمعه‌ها و پنج‌شنبه‌ها تعطیل است. عید نوروز هم هجده روز تخمه کدو می‌شکنیم. شما تعطیلاتش، عاشورا و تاسوعا را کم کن، ببین در چهار سالی که دانشجو هستی چقدر ...ما می‌توانیم از تعطیلات استفاده کنیم. الآن روزنامه باطله‌ها را می‌خرند. خبر دارید از خرده کاغذها مقوا درست می‌کنند؟ خبر دارید فاضلاب را برای آب کشاورزی تصفیه می‌کنند؟ بله. خبر دارید که خرده‌های شیشه را کارخانه شیشه می‌دهند؟ بله. خبر دارید خرده نان‌ها را به مرغداری می‌دهند. بله. پس از خرده نان تخم مرغ درست می‌کنیم. قراضه‌های آهن به ذوب آهن می‌فروشیم. چطور از آهن قراضه و شیشه شکسته، دمپایی پاره، نمد پاره، موکت پاره، روزنامه پاره از همه‌ی اسقاطی‌ها استفاده می‌کنیم؛ از وقت‌های اسقاطی استفاده نمی‌کنیم.
شب‌های زمستان طولانی، در محله یک نفر بلد است قرآن بخواند. چند نفر هم نمی‌توانند قرآن بخوانند. آقا شب‌ها از ساعت 10 تا 10:30 شبی نیم ساعت خانه‌ی همدیگر جمع شویم، یک صفحه قرآن را بخوانیم و بخوابیم. ببینید یک ماه گذشته قرآن را یاد می‌گیریم. کاری ندارد. هر علم دیگر هم همینطور باشد.
کشور ما الآن شمال و جنوبش آب است. دریای خزر که الآن این فیلم را نوشهر پر می‌کنیم... دریای خلیج فارس، کشوری که شمال و جنوبش آب است، بین دو آب زشت نیست شنا بلد نباشیم؟ افسر ما، حجت‌الاسلام ما، تاجر ما، دانشجوی ما در آب می‌افتد و مثل آجر پایین می‌رود. بابا کشوری که شمال و جنوبش آب است، باید شنا بلد باشی. شنا باید الزامی و اجباری باشد. امام صادق فرمود: دلم می‌خواهد چوب داشته باشم، بر سر شیعه‌ها بزنم که بروند و درس بخوانند. دینی که با «اقرأ» شروع شد. اولین آیه «اقرأ» بود. یعنی باید بخوانی. دینی که با «اقرأ» شروع شد، زشت نیست در مملکت بی‌سواد باشد؟ با این همه اسلام شناس در ایران، هنوز وضو غلط است، نماز غلط است. تحصیل کرده است ولی نمازش غلط است. کاری ندارد نماز هفده کلمه است، آدم پنج دقیقه درست می‌کند. ما هنوز بنا نداریم با عمرمان جدی برخورد کنیم. عمرمان را شوخی گرفتیم. لذا حدیث داریم روز قیامت از کل عمرت می‌پرسند و از جوانی خصوصی می‌پرسند. «عن عمرک» بعد می‌گوید: «عن شبابک». یعنی حساب کل عمر را به حساب جوانی‌ها می‌گذارد. حالا من یک بحثی در مورد جوان‌ها دارم، یکوقتی خواهم گفت.
6- رسیدگی به نیازهای مالی محرومان در مساجد
چه کنیم دعوت به نماز کنیم؟ شاگرد اول‌ها اگر از طریق پیشنماز و هیأت امنا تشویق شوند، جوان‌ها هم به مسجد گرایش پیدا می‌کنند. در صدر اسلام همینطور بوده است. آموزش در مسجد، کمک به فقرا در مسجد، آوارگان در مسجد، مهاجرین، مشورت، بسیج، برای جبهه‌ها، همه در مسجد بود.
حتی گاهی وقت‌ها تکان خوردن، یک کسی در مسجد می‌آید شما تکان بخور. ولو جا هم باشد، ولی همین که تکان خوردی، آنوقت می‌دانید خدا برای تکان خوردن چه می‌گوید؟ یک آیه عجیبی داریم. می‌گوید: اگر مؤمنی وارد جلسه شد، شما یک خرده به احترام او تکان خوردی و توسعه دادی. خدا مخ و رزق و نسل و علم تو را توسعه می‌دهد. پ«إِذا قیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ»، «تَفَسَّحوا» یعنی توسعه بده. مجالس هم مجلس است. اگر به شما در جلسه گفته شد: تکان بخورید و جا بدهید، «فَافْسَحُوا» جا باز کنید. بعد می‌گوید: «یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ» (مجادله/11) دیگر «فی المجالس» ندارد. اولی «فی المجالس» دارد. «تفسحوا» فی المجالس دارد. ولی «یفسحوا» دیگر فی المجالس ندارد. اولی فی المجالس دارد. می‌گوید: اگر شما در مجلس، مکان، اگر شما در مکان تکان خوردید، خدا در همه چیز به تو توسعه می‌دهید. شما یک خرده، یک متر تکان بخور، یک وجب تکان بخور. خدا بیش از یک وجب مخت را باز می‌کند. فکرت را باز می‌کند. علمت را باز می‌کند. نگفته: «یفسح فی المجالس»، «تفسحوا فی المجالس» اما یفسح مطلق است و شامل همه چیز می‌شود. در زندان، زندانی‌ها به یوسف گفتند: «إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنین‏» (یوسف/36) ما خیلی کارها نیکوکار داریم. حالا خواب ما را تعبیر کن. در تفسیر داریم از کجا فهمیدند یوسف نیکوکار است؟ گفت: هر زندانی وارد می‌شد، یوسف یک تکانی می‌خورد. یا الله! همین که می‌دید این تحویلش می‌گیرد. یک بچه دبیرستانی وارد شود، می‌بیند همه تکان خوردند. احساس شخصیت می‌کند. بعضی‌ها هم برعکس هستند. کجا بوده آمده؟ این مسجدی نیست. باران آمده، در خانه‌اش قفل بوده، دیده زیر باران مانده مسجد آمده است. متلک می‌گوید. اینها مسلمان‌های شب قدری هستند. فقط سالی یکبار مسجد می‌آیند. به او متلک می‌گوید. جا دادن، دیگر چه... راجع به دعوت...
خودتان را مسؤول بدانید و نگویید به ما چه؟ نه راجع به نماز، راجع به نظافت شهر و محیط زیست، یک ماشینی که یک طرفه می‌آید، خیابان یک طرفه را یک ماشین برعکس می‌آید، تمام راننده‌ها احساس مسؤولیت می‌کنند و چراغ می‌زنند. این دیگر کوفتش می‌شود و می‌بیند دیگر ... اما اگر بگویند: به ما چه؟ مملکت پلیس دارد، پلیس او را جریمه کند. نه! پلیس یک کاری می‌‌کند. اما اگر همه راننده‌ها در برابر راننده‌ی خلافکار چراغ بزنند، بوق بزنند این حالش گرفته می‌شود. نهی از منکر برای همه است.
7- توجه حوزه های علمیه به آموزش روحانیون مساجد
همه احساس کنیم مسؤول نماز هستیم. یک جاهایی شبانه‌روزی است. مثل پادگان‌ها، آموزش و پرورش یک جاهایی شبانه‌روزی دارد. آنجا که شبانه‌روز هست یک طلبه باسواد و خوش سلیقه‌ای، طلبه‌ها هم باید دوره ببینند. درسهای حوزه کافی نیست. بخشی درسهای حوزه است. بخشی مهارت است. اخیراً حوزه‌ی علمیه به اینجا رسیده است که در کنار درسهای عمومی دوره‌های مهارت بگذارند. مهارت قرآن گفتن. مهارت قصه گفتن، مهارت روضه خواندن، مهارت احتجاج و استدلال و جدال، مهارت مسأله گفتن، مهارت تحلیل سیاسی، همه مهارت می‌خواهد. ما روزهای تعطیلی، پنج‌شنبه‌ها و جمعه‌ها که تعطیل است حوزه‌ها باز است، به نام حوزه مهارت‌ها است. بگو ببینم چطور گفتیم.
خدا رحمت کند، کسی منزل آقای فلسفی آمد. گفت: من منبرم نمی‌گیرد. آقای فلسفی یک منبری درجه یک ایران بود. نیم قرن واعظ درجه یک بود. گفت: منبر برو به تو می‌گویم. منبر رفت و همینطور که سخنرانی کرد، گفت: چه بود؟ گفت: تو همه انگشتانت سالم است جز این. این انگشتی که با آن رأی می‌دهیم، یک خرده هم بلند است و کج است. تو در سخنرانی همه انگشتان سالم را می‌بندی، این را که هم بلندتر و هم کج است را بلند می‌کنی. حواس مردم را پرت می‌کنی. گاهی هم با قیطون قبایت بازی می‌کنی. گاهی باید دید این چه مشکلی دارد منبرش نمی‌گیرد. مسأله می‌گوید. می‌رویم می‌بینیم می‌گوید: الغیبة اشد من الزنا! تا می‌رود معنا کند جوان چیز دیگری می‌فهمد. خیلی از حدیث‌ها مثل شکر است. در حلق طرف بریزی خفه می‌شود. اصلاً خیلی از چیزها را نباید بگوییم. ولو در حدیث هم باشد. مثلاً در حدیث داریم اگر کسی فلان ذکر را بگوید یا فلان آیه را بخواند یا فلان کار را انجام بدهد، ثواب سیصد شهید، ثواب سیصد پیغمبر و ثواب سیصد وصی پیغمبر را دارد. یا حدیث دروغ است. یا اگر حدیث راست است این مربوط به یک مورد خاص بوده است. مثل اینکه شما نگاه می‌کنی بوش رئیس جمهور سابق آمریکا به عراق می‌رود. خبرنگار عراقی لنگه کفش می‌اندازد. شما احسن و آفرین می‌گویی! لنگه کفشی که در صورت بوش پرت کردی از پنجاه سال منبر من ثوابش بیشتر است. شما نمی‌توانی این را قانون کنی. بگویی: بسم الله الرحمن الرحیم. هرکس به دشمن خود لنگه کفش پرت کند، ثواب 50 سال تبلیغ دارد. نه بابا، لنگه کفش عراقی در صورت رئیس جمهور آمریکا، در مقابل همه دوربین‌های دنیا، نه اینکه شما با بچه‌ات در خانه‌ات دعوا شد، لنگه کفش پرت کنی ثواب سیصد حج دارد. بابا این برای او است. مورد خاص است. همه چیز نیست. «ضربت علی» نه ضربت کسی دیگر! «یوم الحندق» نه «یوم الخیبر». ممکن است یک حدیثی در یک مورد برای یک چیز خاصی باشد. این به معنای این نیست که ما آن را توسعه بدهیم.
یک کسی گوشش درد می‌کرد، گفت: برو بکش. گفت: چرا؟ گفت: من دندانم درد می‌کرد، کشیدم. دندانت را کشیدی، معنایش این نیست که گوشت را هم بکشی. بعضی حدیث‌ها یا دروغ است یا اگر راست است، باید مورد خاصی باشد. امام در یک شرایطی مثل مرگ بر شاه در زمان شاه... روز اول در مقابل شاه، کسی مرگ بر شاه بگوید، ثواب هزار رکعت نماز دارد. اما الآن شما زیر لحاف بگو: مرگ بر شاه! این برای آن زمان بود. ظهر عاشورا لیوان قیمتی است. غروب عاشورا که آب را بر قبر امام حسین بستند. فهم دین غیر از علم دین است. ممکن است آدم باسواد باشد اما علم است که چه کند.
ما باید بدانیم سبک مسجد داری و مدیریت مسجد یک درس است. تمام پیش‌نمازها باید مدیریت مسجد را دوره ببینند. شوخی نداریم! دوره‌ی پیش‌نمازی، دوره‌ی قصه‌گویی، دوره تفسیر گویی. روز اول چه تفسیری بگوییم. اگر رفتیم تفسیر گفتیم: بسم الله الرحمن الرحیم. امشب بحث طلاق است. قرآن درباره طلاق... بلند می‌شود می‌رود. می‌گوید: ما هنوز ازدواج نکردیم، شیخ روی منبر در مورد طلاق می‌گوید. می‌آید می‌گوید: بابا ما پنجاه سال است با زنمان زندگی کردیم بحث طلاق نبوده است. این شیخ امشب برای ما طلاق طلاق می‌کند. آیه طلاق را کجا بگوییم. آیه‌ی جنگ و آیه صلح را کجا بگوییم؟ اینها مهارت می‌خواهد. حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها باید غیر از درس خواندن این مهارت‌ها را ببینند. الآن دانشگاه این کار را می‌کند. حوزه هم این کار را می کند. شروع کردند ولی این باید توسعه پیدا کند.
خدایا یاد ما بده چگونه راه را پیدا کنیم و برویم و دیگران را به راه راست هدایت کنیم.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد