اختصاصات حضرت علی علیه السلام
تاریخ پخش: 10/02/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان بحث را زمانی می بینند که چند تا مناسبت است، یکی در آستانه تولد آقا امیرالمومنین(ع) هستیم، یکی روز معلم را داریم، روز کارگر را داریم. ایام اعتکاف را داریم. ولی ما هم در این 27 دقیقه، ده دقیقه راجع به حضرت امیر صحبت می کنیم، باقی هم هر کدام دو دقیقه. تولد حضرت امیر در کعبه یک چیزی بود در تاریخ استثناء. امیرالمومنین چه کسی است که باید در کعبه متولد شود؟
یکی از شعرای معاصر شعرهای زیادی دارد که حالا من دو جمله را می خوانم، برای واعظ و روحانی استهباناتی است.
«روزی که با عجز و نیاز، بر طوف مسجد زد قدم» مادر حضرت امیر را می گوید. طوف یعنی طواف.
روزی که با عجز و نیاز، در طوف مسجد زد قدم *** دریافت بر خود حضرتش، از درد زاییدن الم
الم به معنی درد است. یعنی مادر حضرت امیر، در مسجد الحرام داشت مناجات می کرد، یک مرتبه درد زاییدنش گرفت.
می جست از فرط حیا، خلوت سرایی محترم *** در بارگاه کبریا، برداشت دستی لاجرم
دنبال جایی می گشت برای زایمان.
چون لایق شأنش نبود، زایشگهی غیر از حرم ***آمد ندای ادخلی او را ز حی ذوالکرم
1- تولد حضرت علی علیه السلام در کعبه
شعر زیاد است، تا می رسد به آنجایی که این کعبه کجاست. آدم بنایش را گذاشته است. نوح چه کرده است؟ ابراهیم چه کرده است؟ اسماعیل چه کرده است؟ پیغمبرها یکی پس از دیگری این کعبه را همینطور حفظ کردند، چه خبر است؟ خدا مهمان دارد. مهمان کیست؟ علی مهمانش است. در طول تاریخ پیغمبرها یکی پس از دیگری آمدند کعبه را حفاظت کردند برای اینکه خدا مهمان دارد. مهمانش امیرالمومنین است. این شعرها را من سالهای قبل هم خواندم. خیلی ذوق شعر ندارم. ولی حالا یک چیزی می گویم. شعر با یک خرده کم و زیاد این است.
این خانه را باید خدا در اصل معماری کند *** آدم بنایش برنهد، جبریل هم یاری کند
آن را اولوالعزمی دگر، (ابراهیم) یک چند حجاری کند (سنگ تراشی) *** آن را اولوالامری دگر منقوش و گچ کاری کند
این سان خدا از خانه اش چندی نگهداری کند *** تا ساعتی از دوستی، یک مهمانداری کند
این برای شاعر ایرانی! و اما دانشمند مصری. شخصی به نام عبدالفتاح عبدالمقصود بود. از دانشمندان درجه یک مصر بود و صاحب کتاب های زیادی بود. ایشان به دعوت، مرحوم شهید مفتح، شهید آیت الله بهشتی، بزرگان آن زمان دعوتی کردند به ایران آمد و در تهران مهمانی شد و در قم هم مهمان شد. در جلسه قم به علما و جامعه مدرسین گفته بود: شما علما شیعه، چون خودش اهل سنت است. شما علمای شیعه، تحلیلتان چیست که حضرت علی در کعبه متولد شد؟ گفتند: شما قبول نداری؟ گفت: چرا، من هم قبول دارم. می خواهم ببینم تحلیل شما چیست؟ ماندند که چه بگویند. این خودش گفت: تحلیل من این است. چون همه مسلمان ها رو به کعبه نماز می خوانند. خدا علی را در کعبه گذاشت تا هرکس در نماز به کعبه توجه می کند یاد علی هم بیافتد. شما وقتی می خواهی از خانه بیرون بروی، یک نامه می نویسی، این نامه را اگر زیر متکا بگذاری کسی متوجه نمی شود. این نامه را به در آویزان می کنی که هرکس وارد خانه شد متوجه شود که شما کجا هستی و تلفنت چند است؟ ماشین را پارک می کنی، ماشین زیر برف پاک کن، یک نامه می نویسی که شماره من این است، اگر یک زمان کاری داشتید، کوچه تنگ بود و خیابان، به این شماره زنگ بزنید من ماشین را بردارم. منتهی اگر این را زیر چرخ بگذارید که کسی نمی فهمد. این را باید روی شیشه جلوی راننده زیر برف پاک کن بگذارید.
خدا علی را در کعبه گذاشت. همه مردم رو به کعبه هستند و علی را در کعبه گذاشت تا توجه به کعبه، توجه به حضرت علی هم باشد. این عالم سنی حرفی که زد برای علمای شیعه حرف قشنگی بود. یکی از علمای شیعه هم یک چیزی گفت برای او قشنگ بود. گفت: من تابحال نشنیدم. گفت: شما حدود هفتاد هشتاد سال سن داری، این همه کتاب های خوب در مورد حضرت علی نوشتی، هیچ می دانی حضرت علی تمام سخنرانی هایش بعد از فوت پیغمبر بود. تا پیغمبر زنده بود حضرت علی سخنرانی نمی کرد. می گفت: استاد که زنده هست، شاگرد باید ادب کند. تمام خطبه ها و سخنرانی های حضرت علی بعد از فوت پیغمبر است. گفت: من به این توجه نداشتم! به هر حال در آن مسابقه علمی یک به یک تمام شد. یکی شیعه گفت و یکی سنی گفت.
حالا حضرت علی چه کسی است؟ اول اینکه فکر نکنید مسأله تاریخی است. همین الآن هم ما به همین مسأله نیاز داریم. حضرت علی اختصاصاتی دارد. من برای شما اختصاصات را بگویم. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
2- شهادت خاندان حضرت علی علیه السلام در راه خدا
این چیزهایی که در این چند دقیقه می گویم، روی کره زمین برای احدی نیست. 1- دیوار کعبه برای احدی شکافته نشد. 2- حضرت امیر(ع) هم همسر شهید است. هم پدر شهید است. هم برادر شهید است. برادرش جعفر طیار شهید شد. هم خودش شهید است. این هم استثناء است. خودش شهید، پدر شهید، برادر شهید و همسر شهید. این هم چه شهدایی! زهرا معصوم بود. خود حضرت علی معصوم است. امام حسن معصوم است. امام حسین معصوم است. یعنی در تاریخ انسانیت منحصر به فرد است.
3- تنها کسی که حاضر شد جای پیغمبر بخوابد، لیله المبیت مخصوص حضرت علی است.
4- در جنگ خندق، جنگ خندق دو اسم دارد. هم می گویند: خندق، چون دور مدینه را خندق کندند. هم جنگ احزاب می گویند، چون سه حزب شریک شدند. حزب یهود، حزب مشرکین، حزب منافقین، سه تا شریک شدند، یک کودتای جامعی! قهرمان آن زمان هم عمربن عبدود بود. هیچکس جرأت نمی کرد. حضرت علی در مقابلش رفت و خطاب آمد: «ضربه علی یوم الخندق افضل من عباد الثقلین» یعنی یک شمشیر حضرت علی که ضربت می زد از عبادت جن و انس ارزشش بیشتر است. شرایط، شرایط حساسی بود.
این رئیس جمهور سابق آمریکا، وقتی عراق رفت، خبرنگار لنگه کفش به او پرتاب کرد. دیدید؟ این در تاریخ عراق بی نظیر بود. در برابر همه دوربین های دنیا یک کسی که دست خالی است، با لنگه کفش... این یک کار مهمی بود. این لنگه کفش او به اندازه سی سال تبلیغ من ارزش دارد. چون جلوی همه دوربین های دنیا بود. رئیس جمهور آمریکا بود. 1- ابر قدرت 2- طرف دست خالی، جلوی همه دوربین های دنیا. بعضی وقت ها یک چیزی در یک شرایطی خیلی ارزش پیدا می کند. «ضربه علی یوم الخندق افضل من عباد الثقلین» صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
در سوره بقره یک قصه داریم برای طالوت و جالوت است. این قصه را برای شما بگویم. یک صلوات دیگر بفرستید، پیدا شود. (صلوات حضار)
3- ماجرای طالوت و جالوت و رشادت داود
در سوره بقره از آیه 246 تا آیه 252 تقریباً دو صفحه است. از اینجا شروع می شود، تمام این دو صفحه است. این دو صفحه 40 و 41 با این قرآن عثمان طاها، قصه ای را نقل می کند، قصه طالوت و جالوت. طالوت طرفدار حق بودند. لشگر حق طالوت بود. لشگر باطل جالوت بود. قرآن می فرماید: در آنجا خاطراتی نقل می کند که اول اینها مثلاً فرض کنید ده هزار تا بودند. دستور جبهه که آمد یک عده آب رفتند. هشت هزار نفر شدند. پیغمبرشان گفت: می خواهیم جبهه برویم. گفتند: ما تو را قبول نداریم، راجع به فرماندهی نق زدند و کم شدند. هی ریزش، ریزش، به نهر آب رسید رهبرش گفت: نخورید، خوردند. در جبهه رفتند، رهبرشان گفت: نترسید، ترسیدند. یعنی گروهی در شکم، تحریم اقتصادی،به آب رسیدند، رفوزه شدند. گروهی رهبری را قبول نکردند. گروهی از نظر روحی و روانی جا خوردند و ترسیدند. گفتند: «لَا طَاقَةَ لَنَا» (بقره/249) ما حریف اینها نمی شویم. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
ریزش های پی در پی در لشگر طالوت! ریزش 1- با فرمان جهاد، «فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ» (بقره/246) با فرمان جهاد یک عده ریزش کردند. در رهبری طالوت، یک عده ریزش کردند. در تحریم اقتصادی، گفتند: پیغمبرشان یعنی رهبرشان... گفت: آب نخورید، امتحانی... یک عده ریزش کردند. در مسأله روانی گفتند: «لَا طَاقَةَ» یک عده ریزش کردند. هی ریزش کردند. آخر یک گروه کمی بودند. گروه کم «فِئَةٍ قَلِیلَةٍ» قلیل را می دانید چیست. «فِئَةٍ قَلِیلَةٍ» یک عده کمی بودند که اینها ریزش نکردند. این گروه کم شعارشان این بود. گفت: «کم» یعنی چه بسا! «کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً» (بقره/249) این آیه قرآن است. لشگر حق اول شعار می دادند که جنگ، جنگ، جنگ! ولی «فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ» (بقره/246) وقتی فرمان جبهه آمد «تَوَلَّوْا» یک عده ریزش کردند. در رهبری گفتند: جناب طالوت تو فقیر هستی. چون جیبت خالی است. هرچه خدا گفت: بابا این مخ دارد. بازو دارد. «زادوا بسطة» گفتند: نخیر! چون جیبش خالی است قبول نیست.
در تحریم اقتصادی آنهایی که پذیرفتند، رهبرشان گفت: به نهر آبی می رسیم، نخورید. خوردند. در مواجه شدن با جبهه ترسیدند. آخر یک گروه کمی بودند، گفتند: باشد ما با اینکه کم هستیم، خدا را چه دیدی؟ «کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً» گاهی گروه کم غالب می شود. در این لشگر حق یک پسری بود پانزده، شانزده ساله بود. اسمش داود بود. خداوند می فرماید: «و قتل» خوب گوش بدهید، نکته مهمی می خواهم بگویم. «و قتل داود» همین پسر پانزده ساله مثل حسین فهمیده ما، «وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ» (بقره/251) داود این پسر پانزده ساله بسیجی، رهبر آن زمان را کشت. خدا می گوید: می دانی با او چه کردم؟ «و آتاه الله» مزد این ناز شصت، «وَآتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْکَ» دیگر چه؟ ملک، من به داود حکومت دادم. حضرت داود شد! پیغمبر شد و پسرش هم سلیمان بن داود شد. «وَآتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ» به داود حکمت دادم، بصیرت دادم. «وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ» علم فراوان! امتحان هوش! در کدام سوره بود؟ بقره. صفحه چند بود؟ 40 و 41. آیه چند بود؟ 246 تا 252. اسم جبهه حق چه بود؟ طالوت. جبهه باطل چه؟ جالوت...
من این را فشرده کردم که هرکس پنج دقیقه هم گوش بدهد، متوجه می شود. ما در اینجا یک حرف می زنیم. می گوییم: کارهای خدا با برنامه است یا بی برنامه؟ با برنامه. چطور در جبهه طالوت و جالوت، یک پسر شانزده ساله با کم و زیادش... چطور یک نوجوان اگر رهبر کفر را کشت، خدا به او سه چیز داد. حکومت داد، حکمت داد، علم فراوان به او داد. در جنگ خندق هم «قتل علی بن ابی طالب عمرو بن عبدود»! پس باید خدا حکومت برای علی است. حکمت برای علی است. علم بی نهایت هم برای علی است. مگر می شود بگوییم: خدا در یک جا می دهد و در یکجا نمی دهد؟ خدا کارهایش قانونمند است. گرفتید چه گفتم؟ حکومت برای علی است. به چه دلیل؟ به دلیل همین سوره بقره. آیه غدیر خم هم داریم. رهبر شما همان کسی است که در نماز انگشتر داد. آن هم داریم. شب هجرت جای پیغمبر خوابید را داریم. ما آیات زیادی داریم که آنها در بورس است. این آیه در بورس نیست. از این آیه غافل شدیم. من خودم تازه این آیه را یاد گرفتم که عجب راست می گوید! در جبهه طالوت و جالوت یک پسر شانزده، هفده ساله رهبر کفر را کشت، خدا می گوید: مزد ناز شصت تو، حکومت و حکمت و علم بی نهایت برای تو! خوب پس در خندق هم علی بن ابی طالب، رهبر کفر را کشت، حکومت حق علی است. حکمت حق علی است، می شود از اینجا پای تلویزیون که نشستید یک هدیه ای به نجف بفرستید. یک صلوات به امیرالمومنین هدیه کنید. (صلوات حضار)
4- حضرت علی علیه السلام، اولین مؤمن به پیامبر
عرض کنم به حضور شما که اختصاصات را می گفتیم. اول کسی که ایمان آورد، امیرالمومنین است. گاهی می گویند: حضرت علی ده سالگی ایمان آورد. باشد ده سالگی ایمان بیاورد. حضرت عیسی در گهواره گفت: «إِنِّی عَبْدُ اللَّـهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا» (مریم/30) دو پیغمبر در کودکی بودند، اصلاً خدا وقتی بخواهد لطف کند، مثل برق وقتی می خواهد وصل شود کاری ندارد که لامپش بزرگ باشد، یا کوچک باشد. سن هم شرط نیست که مثلاً بگوییم: فلانی سنش بیشتر است و او خلیفه شود، خوب اگر به سن است پدر خلیفه هم زنده بود. اگر بناست هرکس سنش بیشتر بود او خلیفه شود باید سراغ پدر بروند، چرا سراغ پسر رفتند؟ در چه کمالی حرف اول را علی نمی زند؟ در شجاعت، در انفاق، بحث قبلی ما راجع به کمک بود.
حضرت امیر در نماز انگشترش را داد. یعنی نگفت: بنشین نمازم تمام شود. این پیداست کمک به فقرا باید فوری باشد. نگو باشد بعداً! شب عید یک پیراهن به او می دهیم. تابستان بیاید یک پنکه برایش می خریم. کمک به فقرا باید فوری باشد. حضرت امیر در حال رکوع بود. فقیری آمد در مسجد، و تقاضا کرد کسی چیزی به او نداد. گفت: خدایا شاهد باش! در مسجد پیغمبر هیچکس کمک نکرد. حضرت امیر انگشترش را داد. یک سوال هم مطرح است. می گویند: شما که می گویید: حضرت علی تیر را از پایش می کشیدند متوجه نمی شد. چطور اینجا صدای فقیر را متوجه شد؟ آنچه بد است از حق به باطل بد است. یعنی اگر شما خاک را در آب بریزی می گویند: بابا، آب به این زلالی، چرا خاک را درونش ریختی؟ اما اگر آب زلال وارد آب زلال شد، این بد نیست. توجه به خدا حق است. کمک به فقیر هم حق است. از حق به حق رفت. این طوری نیست. شما اگر سر نماز هستی، عقرب را دیدی که دارد روی بچه می رود. نوزاد خوابیده این عقرب دارد روی او می رود. تا عقرب را دیدی، یک قدم برداشتی و عقرب را کشتی. سر جایت برگشتی و ادامه نماز را دادی. اگر رویت را برگردانی طوری نیست. از حق به حق مانعی ندارد. کمک به مردم کمک به خداست. قرآن بخوانم.
ما قرض که می دهیم به مردم قرض می دهیم یا به خدا؟ ما به مردم قرض می دهیم. این آقا می آید می گوید: به ما وام بده. ما به مردم قرض می دهیم. ولی خدا نگفته: به مردم... می گوید: «مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّـهَ قَرْضًا حَسَنًا» (بقره/245) نمی گوید: «یقرض الناس». به مردم قرض می دهیم، ما به مردم قرض می دهیم، اما قرض به مردم قرض به خداست. دلیل؟ قرآن است. می گوید: «مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّـهَ» نمی گوید: «یقرض الناس». ما به مردم قرض می دهیم. ولی خدا می گوید: قرض! بنابراین کمک به مردم کمک به خداست. «ان تنصروا الله» خدا را کمک کنید. ما که نمی توانیم خدا را کمک کنیم. ما همین که بنده خدا را کمک کنیم، قانون خدا را کمک کنیم، راه خدا را کمک کنیم، کمک بنده خدا، قانون خدا، راه خدا، کمک به اینها کمک به خداست.
بعد هم کلمه «انما» را گفته است. یک کسی می گفت: «اشهد ان علیا ولی الله» کجا بود؟ گفتم: در قرآن بود. چون خود خدا می گوید: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّـهُ» (مائده/55) ولی شما خدا و رسول است و همان کسی که انگشترش را داد. حضرت علی انگشترش را داد و هیچکس دیگر نبود. شیعه و سنی گفتند. همان که انگشتر داد. «انما» یعنی فقط، یعنی سراغ کس دیگر نرویم. کلمه «انما» در لغت عربی به معنای فقط است. فقط ولی شما خداست، رسول خداست و علی بن ابی طالب است.
5- آخرین سخن پیامبر به هنگام وفات
آخر کسی که پیغمبر را به خاک سپرد علی بود. دو سه ماهی است من یک حدیثی را دیدم، احتمال می دهم در این دو سه ماه در تلویزیون گفته باشم، چون من خیلی حرف می زنم، حالا اگر شنیده اید دو بار بشنوید. آدم گل خوب را دو بار بو می کند. اگر نشنیده اید، بار اول است. برای من بار اول نو نو بود. خیلی نو بود. حدیثی که نو بود این است. امیرالمومنین فرمود: پیغمبر که می خواست از دنیا برود، سرش در سینه من بود. داشت نفس های آخر را می کشید. من چشمم در صورت پیغمبر بود. دیدم پیغمبر همینطور هی نماز نماز گفت تا از دنیا رفت. الصلاه، الصلاه، الصلاه، الصلاه، الصلاه! نماز، نماز، نماز، نماز! آخرین کلام پیغمبر نماز بود. چطور وجدان ما قبول می کند بگوییم: امت مسلمان هستیم و در نماز کاهل باشیم؟ چطور با نداشتن مسجد، پول خرج کارهای فرهنگی می شود؟ دائم می گویند: کار فرهنگی، کار فرهنگی! بنر ، پوستر، تندیس، جشنواره، سوت، کف، صلوات، کنسرت، سی و پنج سال است از انقلاب رفته است. خیلی از جاها مسجد ندارند. نماز نیست، آخر چطور جایی که مسجد نیست ما حسینیه می سازیم. آخر حسینیه فقط عاشورا روضه می خوانیم. این ده روز عاشورا را در مسجد روضه بخوانید. در جایی که مسجد ندارد چرا حسینیه می سازید؟ حسینیه مرحله دوم است. خود امام حسین پول داشته باشد، مسجد می سازد یا حسینیه؟ مگر اینکه بگوییم: نه! امام حسین نعوذ بالله ما بهتر از امام حسین می فهمیم.
در یکی از شهرها مریدهای یک آقایی می گفتند: آقا مجتهد است. گفتند: بابا خودش می گوید: من مجتهد نیستم. گفت: این یک شیطنتش است. این مجتهد است، متوجه نیست. یعنی گاهی وقت ها آدم مرید نااهل پیدا می کند، هرچه می گویی: من نیستم، می گوید: نخیر هست!
یکبار هم در یک جلسه، یک آقایی رفت پشت تریبون گفت: آیت الله قرائتی! گفتم: بابا من فقیه نیستم. من آیت الله نیستم. گفت: بنشین. متوجه نیستی! (خنده حضار) خودم می گویم: آیت الله نیستم، می گوید: بنشین متوجه نیستی. خوب چه کار کنم! گاهی آدم...
خود امام حسین باشد... خیلی از پولهایی که خرج می کنیم، خرج نمی کنیم. خوب است کارهایمان را زیر نظر یک اسلام شناسی، یک مجتهد جامع الشرایط، یک فقیه و یک اسلام شناسی انجام بدهیم. نکند روز قیامت بگویند: بی خود پول خرج کردی. به هر حال امیرالمومنین اختصاصات زیادی دارد. من حالا چند حرف دیگر هم می خواهم بزنم. نمی دانم چقدر وقت دارم؟ هفت دقیقه... دو دقیقه
6- ارزش منوی کار معلّم در نزد خدا
یکی روز معلم است. معلم ها قدر خودشان را بدانند. درست است گاهی حقوقشان کم است. گاهی دیر پرداخت می شود. گاهی و گاهی و گاهی... ولی قداست معلمین می ارزد. برای امام حسین آدم پیاده می رود زحمت هم می کشد ولی زیارت امام حسین می ارزد. ولو پای آدم تاول بزند، ولو ولو... معلمی شغل خوبی است.
دکتر بهشتی، چند سال قبل از انقلاب حدود چهل سال پیش، از تهران زنگ زد می آیم خانه تان یک کاری دارم هیچکس هم نباشد. منزل ما آمد گفت: آمدم هم به تو تبریک بگویم، چون در معلمی قوی هستی. به شما تبریک می گویم. آمدم خرجی ات را بدهم. چقدر خرجی تو در ماه است. گفتم: حالا چرا می خواهی خرجی مرا بدهی؟ گفت: چون نگران هستم تو دست از تخته سیاه برداری و بروی مشغول کار در جای دیگری شوی. تو این تخته سیاه و بچه ها را رها نکن، این کلاسداری را رها نکن. هرچه خرجت هست من می دهم، چون جای دیگر پولش زیاد است. معلمی پول ندارد. هرچه خرجت هست من می دهم، که تو از تخته سیاه دست برنداری.
حدود یک ساعت با من صحبت کرد، من گفتم: از شما پول نمی گیرم. ولی قول شرف می دهم که تا آخر عمر دست از تخته سیاه و معلمی برندارم. معلم ها قدر خودتان را داشته باشید. اینکه امام فرمود: معلمی شغل خداست، این پیغمبر است درست است. فرمایش امام را قرآن می گوید. «وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ» (آلعمران/164) اما یک جمله دیگر هم در قرآن هست. معلمی شغل خداست. «الرحمن، علم القرآن» (الرحمن/1 و 2) خدا رحمان معلم است. «علمه شدید القوی» جبرئیل معلم است.
7- خرید کالای ایرانی، بهترین هدیه به کارگران ایرانی
روز معلم را تبریک می گوییم. روز شهادت علامه آیت الله مطهری. روز کارگر هم همینطور است. در آستانه روز کارگر هم هستیم. یک جمله هم برای کارگران بگوییم. حضرت امام یادتان هست یا نه! امام فرمود: خدا هم کارگر است. به امید روزی که ایرانی ها در کار و تولید به جایی برسند، که ما بتوانیم دشمنانمان را تحریم کنیم. یعنی تصمیم بگیریم جنس داخلی مصرف کنیم و دیگر نیازی به... ما آن ها را تحریم کنیم. اگر آنها امروز ما را تحریم می کنند، ما هم بتوانیم آنها را تحریم کنیم. باسمه تعالی جنس خارجی نخریم.
یکی از علمای اصفهان وصیت کرده حتی اگر کفن من خارجی بود، یک نخش خارجی بود حاضر نیستم مرا دفن کنید. بی کفن مرا دفن کنید ولی در پارچه ای که نخش برای خارج است، مرا دفن نکنید. یک غیرتی نسبت به وطن داشته باشیم. چرا جوان های ما بیکار باشند ما ایجاد اشتغال برای جوان های خارجی کنیم. مگر اینها هواپیمای ما را با دویست، سیصد مسافر در آسمان نزدند؟ مگر کشتی ما را نزدند؟ مگر بمباران نکردند؟ چرا؟ حالا ما را تحریم کنند؟ غیرت ما کجا رفته است؟ غیرت ملی ما کجا رفته است؟
روز کارگر را تبریک می گویم. به امید اینکه بگویند: جنس ایرانی است به به! اگر ایرانی است کاری نداریم... سر هم بندی نکنیم. این ایام در آستانه اعتکاف هستیم. یکی از چیزهای خوبی که در جمهوری اسلامی راه افتاد و فراموش شده بود، مسأله اعتکاف است. صدها هزار جوان می روند سه روز مهمان خدا می شوند. فرصت خوبی برای اعتکاف است. منتهی خوب است مسئولین اعتکاف یک کتاب مفیدی از قرآن هم به اینها بدهند. که یک سوره یوسف، سوره لقمانی، یک سوره حجراتی یک سوره کوچکی هم اینها در ایام اعتکاف... چون از نماز که خسته می شوند، مداح و سخنرانی هم که آمدند که این صدا به گوشمان نرسد. می خواهیم خودمان با خدا خلوت کنیم. وقتی می خواهیم با خدا خلوت کنیم، یک برنامه عمیقی هم برای اینها گذاشته شود. به هر حال از همه التماس دعا داریم. خوشحالیم که ما امت پیغمبر هستیم. خوشحال هستیم که امیرالمومنین را با تمام وجود قبول داریم. یازده فرزندش را قبول داریم. اینها از افتخارات ما است.
خدایا تو را به حق دو مولود رجب، به حق مولودهای شعبان و رمضان، تو را بحق آبرومندان درگاهت به ما توفیق بده هرچه به عمر ما اضافه می کنی به ایمان و یقین و عقل و علم و اخلاص و عمق و برکت کار ما بیفزا. قیامت را روز حسرت و خسارت ما قرار نده. کشور اسلامی، رهبرش، دولتش، امتش، مرزش، انقلابش، عزتش، روز به روز بر نظام جمهوری اسلامی، بر مصونیت و عزت و بصیرتش بیفزا. دشمنان ما را اگر قابل هستند هدایت و قابل نیستند قلع و قمع بفرما.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»