درسهایی از قرآن

پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن

درسهایی از قرآن

پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن

درسهایی از قرآن با موضوع جایگاه امنیت در اسلام

جایگاه امنیت در اسلام

تاریخ پخش: 13/07/96
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
چون بیننده‌ها زمانی بحث را می‌بینند که بعد از عاشورا هست، یک سلام به امام حسین بکنیم. وارد بحث امنیت شویم که مربوط به نیروی انتظامی و هفته نیروی انتظامی است. «السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتک، السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین»
مسأله‌ی قیام امام حسین در واقع همینطور که خودش فرمود، فرمود: من قیام می‌کنم برای امر به معروف و نهی از منکر. منکر چه بود؟ وجود رژیم بنی امیه، رژیم یزید، اصلاً این رژیم منکر است. نهی از منکر فقط این نیست که نماز بخوان، شراب نخور، این کار را بکن، این کار را نکن. اصلاً یکوقت حکومت فاسد، این خودش اول منکر است. من می‌روم رژیم را عوض کنم. به چه قیمت؟ به هر قیمتی که شد. ولو به اینکه همه خاندان من شهید شوند ولی من باید رژیم را عوض کنم. فرمود: من کربلا می‌روم برای همان که وظیفه‌ی همه هست.
در این جلسه می‌خواهم در مورد امنیت صحبت کنم. پرونده امنیت در یادداشت‌هایم بود، نگاه کردم دیدم بحث خیلی خوبی است. امنیت یعنی آرامش!
1- آرامش و امنیت، در فضای آگاهی نه اختناق
موضوع بحث: بسم الله الرحمن الرحیم، موضوع امنیت! امنیت یعنی سکون، نه سکوت! بین سکون و سکوت فرق هست. سکون یعنی آرامش آگاهانه! گاهی سکوت از ترس است. تمام وجود انسان عصبانی است ولی در دهان آدم را گرفتند و خفقان است. امنیت یعنی سکون و آرامش واقعی، نه آرامش اجباری! این یک مسأله است. چون معانی چیزها را باید درست معنا کنیم. بعد امنیت آگاهانه، سکون آگاهانه، امنیت به معنای سکون، نه سکوت، یک جمله دیگر هست. این هم سکون آگاهانه، چون گاهی وقت‌ها افراد ساکن هستند و دلشان آرام است اما روی احمقی. مثل بچه‌ای که یک سکه طلا دستش است، شما یک شکلات می‌دهی و سکه را می‌گیری. بعد هم می‌گویی: مرا دوست داری؟ می‌گوید: خیلی دوستت دارم. چون متوجه نیست چه داد و چه گرفت! [یکی از حضار می‌گوید.. خام است] آگاهانه...
یکوقت من قبل از انقلاب در یکی از شهرها کلاس داشتم. می‌خواستم یک کلمه بنویسم نوشتم، با... باتوم است یا باتون؟ باتوم! این را نوشتم. آخر ماندم که آخر این حرف میم است یا نون!؟ گفتم: ببخشید نمی‌دانم میم است یا نون؟ گفتند: حاج آقا باید چند تا بخوری که بفهمی. گاهی ممکن است سکه را از بچه بگیرند، شکلات و آدامس به او بدهند و بچه هم آرامش دارد. ولی این آرامش آگاهانه است. خیلی از مردم ممکن است راضی باشند اما نمی‌دانند. یک قصه برای شما بگویم.
یک کسی با مرکبی که داشت، حالا اسب یا شتر هرچه بود. وارد پایتخت شد، شام. یک نفر هم افسار شتر را گرفت و گفت: برای من است. پایین بیا! گفت: یعنی چه؟ گفت: یعنی چه ندارد. افسار شتر را گرفت و درگیری شد و رفتند دادگاه. قاضی گفت: شاهد شما کیست؟ مرد غریب بود. گفت: من تازه وارد این شهر شدم. کسی را نمی‌شناسم! آنکسی که گفت: برای من است. گفت: شاهد دارم. دوید رفت یک عده از همشهری‌هایش را آورد و شهادت دادند اسب برای اوست یا شتر برای اوست. این هم هی می‌گفت: «انا لله و انا الیه راجعون» چه شد ما وارد حکومت معاویه شدیم، در روز روشن به زور اسب مرا گرفتند؟! بالاخره از دادگاه    نزد معاویه رفتند. معاویه هم به نفع همشهری‌اش حکم کرد. آمدند گفتند: اگر این را راضی کنیم، فایده ندارد. باید بدانی قیمتش چند است. چون ممکن است شما بگویی: حاج آقا ما یک چیزی از شما برداشتیم. خوب چه چیزی برداشتید؟ صد تومان، هزار تومان برداری راضی هستم. اگر کلید خانه‌ام را برداری راضی نیستم. اگر کسی هم راضی شد باید بداند که راضی شود یعنی رضایتش آگاهانه باشد. «وَ أَلَّفَ بَیْنَ‏ قُلُوبِهِم‏» (انفال/63) قرآن می‌گوید: بین دلها باید جمع شود. ممکن است دو نفر دعوا کنند و همدیگر را ببوسند، جدایشان می‌کنند اما در دلشان با هم بد است.
اهمیت امنیت، به قدری اهمیت دارد که وقتی حضرت امیر در نهج‌البلاغه می‌خواهد زمان جاهلیت را بگوید، می‌گوید: زمان جاهلیت چه زمانی بود؟ می‌گوید: امنیت نداشتند. قرآن وقتی می‌خواهد به ما بگوید: عبادت کن. می‌گوید: عبادت کنید. «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ» (قریش/3) عبادت کنید، می‌گوییم: چرا؟ «الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ» (قریش/4) اقتصاد شما را حل کردم «وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» امنیت! یعنی عبادت کنید به دو دلیل: 1- شکم شما سیر شد. 2- امنیت. دیگر نعمت‌های دیگر را نمی‌شمارد. در میان این همه نعمت، نعمت سیر بودن و نعمت آرامش داشتن را می‌گوید.  ادامه مطلب ...