نقش وقف در آبادانی دنیا و آخرت
تاریخ پخش: 25/10/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
موضوع بحث ما امروز وقف است. اداره اوقاف از کلماتی که من در این سی و چند سال در تلویزیون گفتم، قسمتهایی را قیچی کرده و یک کتاب کرده است. یک کتاب هم برای من فرستاد و من دیشب مطالعه کردم و دیدم حرفهای خوبی زدم. از همان حرفهای خوب چند مورد را گزینش کردم برای شما بگویم.
یکی سیمای وقف است. این خوب است بنر شود و در همه امامزادهها نوشته شود. کلمات خوبی است و منبعش هم از قرآن و روایت است. وقف نشانه عشق به مردم است. آدمی که وقف میکند یعنی چه؟ یعنی مردم را دوست دارم و میخواهم خیر این مغازه و زمین به مردم برسد. وقف نشانه عشق به مردم و مکتب است. این جمله کوتاه، پلاکارد است.
1- وقف، نشانه دوراندیشی و انفاق پایدار
وقف نشانهی سعه صدر و سخاوت است. آدمی که وقف میکند پیداست روح بزرگی دارد. همه را میبیند. معنای وقف یعنی سخاوت دارد. از خودش میکند و در اختیار دیگران میگذارد.
وقف نشانهی دوراندیشی است. دولت و مجلس ما میگویند: برنامه توسعه پنجم، ششم توسعه و چهارم توسعه یا برنامه بیست ساله، کسی که وقف میکند یعنی برنامه ابدی. من اینجا این مغازه و قطعه زمین را میدهم، برای ابد. دوراندیشی! وقف نشانهی ایثار است. تمام آیاتی که میگوید: ایثار یعنی از خودت بگیر، به دیگران بده. خودت نداشته باش ولی دیگران داشته باشند.
وقف مضاربهی بیضرر با خداست. خیلیها پول دارند در بانک میگذارند یک سودی بگیرند. با یک کسی شریک شوند، میگویند: این پول را بگیر و تجارت کن و یک چیزی هم به ما بده. منتهی آن تجارتها گاهی سود میکند و گاهی ضرر میکند. وقف مضاربه با خداست. یعنی به خدا میدهم، خدا...
وقف انفاق بیمنت است. چون اگر شما چیزی را به کسی بدهید، ممکن است سر او منت بگذارید. من برای تو جهازیه دادم. من تو را داماد کردم. من به تو سرمایه دادم. ولی وقتی آدم وقف کرد و مرد، مردم بعد از مرگ من از این خانه و زمین و پاساژ استفاده میکنند و من هم نیستم که بر سر آنها منت بگذارم. وقف انفاق بیمنت است.
2- وقف، سیره ی اولیای الهی
وقف یعنی من در خط خدیجه هستم. وقف نکردن یعنی در خط قارون هستم. دو پولدار داریم: قارون و خدیجه. کسی که وقف کند در خط خدیجه میرود. در خط امیرالمؤمنین میرود. کسی که وقف نکند، «إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدی» (قصص/78) من یک علمی دارم، یک فوق تخصص اقتصاد دارم، بخاطر آن دوراندیشی و اقتصادی که دارم توانستم پول پیدا کنم. به قارون گفتند: «أَحْسِنْ» به فقرا احسان کن. «کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْک» (قصص/77) خدا به تو داده، تو هم به فقرا بده. گفت: خدا به من نداده است. خودم پیدا کردم. «إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدی» خودم زرنگ بودم.
وقف قلیل را کوثر میکند. وقف من را ما میکند. قلیل را زیاد میکند. وقف کنترل تبذیر وارثان است. من اگر بخشی از مالم را وقف کنم، وارثان یک مقدار کمتر گیرشان میآید. وقتی چیزی وقف نکردم و مُردم و همهی مال من به وارثها رسید، وارثها یک پول هنگفت و راحتی گیرشان آمده و پولی هم که راحت بدست آمد، راحت خرج میکند. بنابراین من اگر وقف کنم کنترل کردم و بریز و بپاش وارثان را کم کردم. البته معنای وقف این نیست که چیزی برای وارث نگذاریم. برای وارث هم باید چیزی گذاشت. اسلام گفته دو سوم از هرچیز برای وارثها است. یعنی اگر نود میلیون داری شصت میلیون برای وارثها و سی میلیون باقی را حق داری که وصیت کنی. اگر خواستی بیش از یک سوم وصیت کنی باید وارثان اجازه بدهند. اسلام نخواسته وارثان بعد از مرگم بگویند: عجب کسی مرد! یک لقمه برای ما نگذاشت.
ادامه مطلب ...